- ۱ نظر
- ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۵۷
باران می بارید ، گاهی تند و گاهی آرام ...
ساعت خروج از کارخانه بود و مسیری را باید زیر باران می رفتیم ، یکی از کارهایی که دوست دارم و متاسفانه همیشه تنبلی می کنم ، برداشتن چتر است ، هنوز مثل کودکی هایم عاشق قدم زدن زیر باران هستم ...
از خانه زدم بیرون ... خمارآلودگی خواب را قدم زدنی باید تا مگر از سر بپرد ... خواب هم مثل خوردن است باید قبل از سیر شدن از آن دست کشید!! ولی خوردن که دست خودمان است را تا حالا عمل نکرده ایم و به این کی بتوانیم عمل کنیم خدا داند !!
- : در دور دوم انتخابات شرکت می کنی ؟
- : آره .... البته اگر یادم مانده باشد که فراموش نکنم !
- : به چه گروهی می خواهی رای بدهی !؟
- : من به یک دسته آدم رای خواهم داد که اگر باهم راه آمدند یک گروه بشوند !!
صبح داشتم از کارگاه بطرف ساختمان اداری می آمدم ، قسمت شمالی ساختمان اداری چند درخت کاج بزرگ قرار دارد که برای خودشان در همان خلوتی و ابهت شان عالمی دارند ، هر از گاهی که از زیر آنها رد می شود و به دانه های خشک افاده در زیر پایش شوت می زنم ؛ احساس یک گلف باز حرفه ای به من دست می دهد !!