روزی بنام کارگران
اول ماه می روز جهانی کارگران است ، برای دانستن در مورد این روز کافیست به اینترنت مراجعه شود تا دلیل نامگذاری این روز مشخص گردد ، بسیاری از تشکل های کارگری در سراسر جهان این روز را گرامی می دارند ...
و البته آنها هم در این برپایی ها از برخی جریانات متاثر هستند ، جریاناتی که گاه آنقدر سیاسی هستند که ربطی به مسایل کارگری ندارند و کارگر همچون شعاری پررنگ و بی رمق (!) روی پرچم ها و پلاکاردها این جریانات را همراهی می کنند.
جایگاه کارگران در یک کشور کجا می تواند باشد ؟ آیا فاصله ی شعار تا عمل نشان دهنده وجود ایرادات اساسی در این مورد نمی تواند باشد ؟ کارگران در یک کشور رو به رشد و توسعه یافته قسمتی از بدنه ی سالم آن جامعه محسوب می شوند ، بدنه ای که سرمایه گذاری در بخش آموزش و ارتقای دانش کارگران ، در درازمدت تولید و اقتصاد مبتنی بر صنعت و تولید را بیمه می کند. مسئله ای که توجه نکردن به آن در به رکود کشاندن بنگاه های صنعتی نقش اول را ایفا می کند ، برخی از اربابان فکری در گذشته ای نه چندان دور بدلیل عدم درک مناسب از قضیه آموزش ، با تبدیل قسمت آموزش کارخانه ها به دانشکده و تولید مدرک و یا حذف قسمت های آموزشی و تامین آن از محل خروجی دانشگاهها ، باعث تسریع رکود این کارخانه ها شده و کارگران را به مهره های بی خاصیت و بی ریشه تبدیل کردند ، این امر در نوبت های بعدی امنیت شغلی کارگران را باعث شد و امروزه استرس و دپرسینگی که از این ناحیه کارگران را تهدید می کند ، یکی از بزرگترین معضلات بخش کارگری می باشد. تهدید جامعه ی کارگری در کوتاه مدت و درازمدت تاثیر خود را بر جامعه تحمیل می کند و آن را به چالش بزرگ و گاه غیرقابل حل دولت ها تبدیل می کند ، اگر دوستان نادان با مدیریت غلط و کوتاه بینانه ی خود این جامعه را ضربه پذیر بکنند ، دشمنان دانا با برنامه ریزی های اصولی و درازمدت خود ، با بیمار کردن این جامعه چنان فشاری به دولت های مخالف خود وارد می کنند که صدمه و هزینه های مقابله با آن از یک جنگ تمام عیار بیشتر باشد.
نقش کارخانه های بزرگ در بستر سازی برای رشد فرهنگی شهری که در آن هستند ملموس و غیرقابل انکار است ، برای همین یکی از راههای نفوذ استعمار در کشورهای ضعیف ، برای ریشه دار کردن حضور خودشان ، انتقال کارخانه هایی با تکنولوژی بالا به آن کشورها و بسط دادن و مساعد کردن زمینه حضور خودشان می باشد ، اغلب این حرکت ها هر چند بار مالی روی دست آنها می گذارد ولی در درازمدت رویکرد مثبتی را متوجه آنها می کند ... نمونه ی بارز آن حضور انگلیسی ها در جنوب ایران و در میدان های نفتی می باشد.
در سالهای اخیر برای بومی سازی روز جهانی کارگر (!) با تبدیل آن به هفته بسیج کارگری و یا تغییر روز جهانی کارگر از اول ماه می ، به یازده اردیبهشت برای تافته ی جدا بافته نشان دادن کارگران ایران از کارگران جهان و مقابله با همسویی های احتمالی و ... تلاش هایی شده است ؛ هرچند هنوز با سماجت تمام 11 اردیبهشت را روز جهانی کارگر می نامند !!! ( و نه اول ماه می را ، که امسال به 12 اردیبهشت افتاده است !!!! )
شاید برای روز کارگر امسال ، برای بخش دلسوز و فرهیخته ی کارگری ، دردناکتر از مشکلات لاینحل و روزافزون جامعه کارگری ، بی اثر شدن و کم رنگ شدن وزارت کار باشد ، وزارتی که با برخورد انفعالی با قضایایی که جامعه ی کارگری را تهدید می کند ، عملا کارگران را مایوس تر و نومیدتر از گذشته کرده است ...
و همچنان جامعه ی کارگری مورد بی مهری های ناشی از بدمدیریتی ها و غرض ورزی های دوستان نادان می باشد !!
- ۹۵/۰۲/۰۹