یادداشت های دادو

یک مدت طولانی ددری زیسته بودم و دو روز تعطیل در شعر و خانه نمی ماندم ، حداقلش این بود که عصر با اتوبوس می رفتم تهران ، یکی دو سینما سرک می کشیدم و فیلم می دیدم و عصر دوباره با اتوبوس برمی گشتم و صبح می رفتم سر کار ...

 

  • دا دو
تکرار اشتباه ها باعث می شود آن اشتباه ها بنظر درست بیاید ...

 

  • دا دو

ایام دید و بازدید است و در جریان این دیدارها کشف های خوبی صورت می گیرد ، آدمهایی که ندیده ایم را می بینیم و حرفهایی که نشنیده ایم را می شنویم ...

 

  • دا دو

یک ساعت در صف بربری

اقتصاد مقاومتی

اتوبوس واحد ، من و پیرمرد

خاطرات دوردستی

...

 

  • دا دو
صفحه ی دیگری ورق خورد و سال نویی از راه رسید ، روز تازه شد و نوروز رسید... برای درک دگرگونی روزها باید از حال و هوای زندگی عادی و صنعتی بیرون رفت !! سخت است و شاید هم خیلی سخت ...

 

عیدتان مبارک

 

  • دا دو
امروز روز مادر بود ، همه جا شلوغ و فضای مجازی از همه جا شلوغتر ... احساس های خوب و زیبا ، افراط های ناموزون ، تبلیغات هایی برای فروش بیشتر ... ما همان احساس های زیبا را پررنگ تر می بینیم و مابقی را بیخیال می شویم .
 
  • دا دو

چند روز پیش روز بزرگداشت " پروین اعتصامی " بود ، شاعره ای بی نظیر و با بصیرت اجتماعی بالا ، حکایاتش همه جالب هستند و گفت و گو هایش زیبا ... شعر محتسب و مست او بعد از گذشت نیم قرن نشان می دهد که ما همیشه ابتدای راه هستیم !!!!

 

  • دا دو

تلاطم بازار و مراکز خرید و خیابان ها ، در چهارشنبه ی آخر سال ( به نقل از رادیوی ملی ) و یا همان چهارشنبه سوری ( به نقل از تاریخ ملی ) را می توان بنوعی منحصر بفرد دانست ؛ البته در برخی جاها مثل حاشیه های تهران در همان دمدمای سال تحویل یک بازار محلی شلوغی درست می شود که من به آنها بازار دقیقه نود می گویم ...

 

  • دا دو

هر چقدر به ساعات پایانی سال نزدیک تر می شویم ، فشردگی بی نظمی ها زیادتر شده و و برخی کلمات به معنی واقعی خود نزدیکتر می شوند ؛ مثلا تراکم کار !!

 

  • دا دو

دیروز در شبکه نمی دانم چند ، رئیس خصوصی سازی که احیانا همشهری تشریف دارد با نماینده مجلس ، سر سهام عدالت بِکِش بِکِش داشت ، یعنی هرکدام یکطرف یقه مردم را گرفته بودند و می کشیدند !! نمی دانم این اواخر ، مجلسی ها واقعا مردمی تشریف دارند یا دولتی ها ضعف منطق دارند !؟

 

  • دا دو