یک مدت طولانی ددری زیسته بودم و دو روز تعطیل در شعر و خانه نمی ماندم ، حداقلش این بود که عصر با اتوبوس می رفتم تهران ، یکی دو سینما سرک می کشیدم و فیلم می دیدم و عصر دوباره با اتوبوس برمی گشتم و صبح می رفتم سر کار ...
- ۲ نظر
- ۰۶ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۰
یک مدت طولانی ددری زیسته بودم و دو روز تعطیل در شعر و خانه نمی ماندم ، حداقلش این بود که عصر با اتوبوس می رفتم تهران ، یکی دو سینما سرک می کشیدم و فیلم می دیدم و عصر دوباره با اتوبوس برمی گشتم و صبح می رفتم سر کار ...
ایام دید و بازدید است و در جریان این دیدارها کشف های خوبی صورت می گیرد ، آدمهایی که ندیده ایم را می بینیم و حرفهایی که نشنیده ایم را می شنویم ...
عیدتان مبارک
چند روز پیش روز بزرگداشت " پروین اعتصامی " بود ، شاعره ای بی نظیر و با بصیرت اجتماعی بالا ، حکایاتش همه جالب هستند و گفت و گو هایش زیبا ... شعر محتسب و مست او بعد از گذشت نیم قرن نشان می دهد که ما همیشه ابتدای راه هستیم !!!!
تلاطم بازار و مراکز خرید و خیابان ها ، در چهارشنبه ی آخر سال ( به نقل از رادیوی ملی ) و یا همان چهارشنبه سوری ( به نقل از تاریخ ملی ) را می توان بنوعی منحصر بفرد دانست ؛ البته در برخی جاها مثل حاشیه های تهران در همان دمدمای سال تحویل یک بازار محلی شلوغی درست می شود که من به آنها بازار دقیقه نود می گویم ...
هر چقدر به ساعات پایانی سال نزدیک تر می شویم ، فشردگی بی نظمی ها زیادتر شده و و برخی کلمات به معنی واقعی خود نزدیکتر می شوند ؛ مثلا تراکم کار !!
دیروز در شبکه نمی دانم چند ، رئیس خصوصی سازی که احیانا همشهری تشریف دارد با نماینده مجلس ، سر سهام عدالت بِکِش بِکِش داشت ، یعنی هرکدام یکطرف یقه مردم را گرفته بودند و می کشیدند !! نمی دانم این اواخر ، مجلسی ها واقعا مردمی تشریف دارند یا دولتی ها ضعف منطق دارند !؟