- ۲ نظر
- ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۵۰
چند سالی بود که هواپیما سوار نشده بودم و برای همین حساب سفر هوائی در ذهن من همچنان باکلاس مانده بود ... ولی در همان نیم ساعت قبل از پرواز ، کرک و پر اعتبارش ریخت !!
ساعت 8:30
: سلام آقایی مهندس صوبوتون بخیر ، خووبین ایشالا ؟
: سلام ، ممنون ... بفرمائید ( نیمه خواب و نیمه بیدار !! البته تازه از خرید نان برگشته ام )
: ببخشیندا ، موزاحم شدم که ببینم بهتون خبر داده اند که امروز پرواز دارید ؟
: نه واللاه ، دیروز منتظر تماس بودم ولی کسی زنگ نزد ...
: واااا ، من به آقایی مهندس ... خبر داده بودم و گفتن که خودشو به شوما میگن ... امروز ساعت 9:30 بلیط برایتان گرفته ایم ، شوما لطف کنید با آقای مهندس ... یک هماهنگی بکنید !
: چشم ، فعلا با اجازه .... من یک زنگ بزنم ببینم جریان چیه
به پیشنهاد یکی از دوستان دنیای مجازی کتاب مسئله ی اسپینوزا را گرفتم ... همین حالا ساعت 01:15 خواندن کتاب را به پایان رساندم ... ارزش خواندنش را داشت ؛ دو داستان در یک کتاب !!
این مطالب از ویکی پدیا و بمناسبت اجرای تئاتری بنام " زینب پاشا " درج شده است ، خواندنش خالی از لطف نیست !!
وقتی در معرض مناسبتی قرار می گیرید (!؟) چه حسی به شما دست می دهد !؟ آیا ظاهر و باطن حسی که دارید باهم یکی هست یا تفاوت فاحشی با هم دارند !؟ مثلا وقتی یک معلم از جلوی دیواری رد می شود که با نقش و نگاری آسمانی در پائین آن درج شده است " معلمی شغل انبیاست " چه حسی به او دست می دهد !؟ احساس شرم می کند از چیزی که نیست یا احساس سرور و غرور می کند از چیزی که هست !؟
یکی از عوامل بزرگ در اتلاف ها ؛ حالا از هر نوعی که بوده باشد ( هرچند مهمترین چیز همان زمان است که از قدیم حکم طلا داشته و همچنان دارد !! ) مسئله ی این پا و آن پا کردن در زمان تصمیم گیری است !!! فرقی نمی کند برای چه چیزی تصمیم می گیریم ، اگر این تصمیم برای ما مهم بوده باشد باید در موردش تحقیق کنیم و زمانی که برای تحقیق صرف می کنیم اصلا اتلاف نیست و خیلی چیزهای دیگر ... ولی این پا و آن پا کردن یکی از مصادیق بارز اتلاف است !!!!!!
چند روز پیش بود که بانو هوس درست کردن زیرپایی کنفی کرد و بالاخره یکی ساختیم و جلوی در ورودی انداختیم ، نه اینکه بهترین بوده باشد ولی تماشا کردن و استفاده از خودساخته ها خیلی دلچسب است !! شاید هم همین زحمت کشیدن هاست که دلبستگی را عمیقتر می کند ...