یادداشت های دادو


در فرهنگ شفاهی ما یک کوچه بن بست هست که نامش بلانسبت است !! یعنی گردونه کلام می چرخد و می چرخد و یک جایی که ته این کوچه است می ایستد و گوینده ناچار می شود برای تبرئه ی فرد یا گروهی از مخاطبان با گفتن بلانسبت ، تولید مصونیت مقطعی نماید !!
 
  • دا دو

در اخبار فکاهی چنین نقل می شود که آسمان تبریز را رشتی ها هک کرده اند !! از نیمه خرداد به بعد بطرز غیرمنطقی در اینجا باران می بارد !!

 

  • دا دو
  • دا دو

روزها چقدر سریع در گذر هستند و خاطرات چقدر زود به خواب فراموشی سپرده می شوند !! و مشغولیت هایی که از یاد می برند و چیزهائی که ناخودآگاه بیاد آدم می آورند ...

 

  • دا دو


استاد پورتراب سحرگاه امروز چهارشنبه دوم تیرماه بر اثر کهولت سن و ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.روحشان شاد

  • دا دو
 
دنیا محل گذر است ؛ برای انجام کارها همان روش سرپائی بهتر است (!) مجال نشستن نیست !! حافظ هم قبل از اینکه مرگ برایش نسخه بپیچد ، برای زندگی همچین نسخه ای پیچیده بود :
برو به هر چه تو داری بخور دریغ مخور
که بی‌دریغ زند روزگـار تیــــــــغ هلاک

  • دا دو

این چند روزی که بارانی بود ؛ شبها هوا کمی خنک تر از خنک شده بود و مخصوصا موقع سحری ، رفتن به بالکن برای تماشای ماه تمام (!) کمی لرزآورتر !!
 
  • دا دو

دیشب هم مهمانِ افطار بودیم ... یک حضور از نوع سرد و صمیمی !! ما ملتی هستیم که برای کارهایی که دوست داریم، وقت کم می آوریم و برای کارهایی که دوست نداریم، باید وقت بگذاریم ؛ چرا !؟ یک دلیل بیشتر ندارد !؟ رسم است دیگر !!!

 

  • دا دو

این چند روز گذشته حسابی باران داشتیم ، باران که می آید همه خوشحال می شوند ،‌ در کشور ما که سرزمینی نیمه بیابانی است ؛‌ باران هر وقت بیاید غنیمت است ،‌حالا این وسط چند نفر هم متضرر می شوند که کاری نمی شود کرد !! این چند روز باران هر روز شدیدتر از نوبت قبل تکرار شد و امروز فوق العاده ناجور بارید !! یک عالمه تگرگ ...

 

  • دا دو

دمدمای اذان افطار بودیم که یادم افتاد برای گربه ها چیزی نگرفته ام ؛ البته در خرید عصر می خواستم از همان فروشگاه یک بسته سنگدان بردارم ولی بارم زیادی سنگین بود !!

 

  • دا دو