یادداشت های دادو

در زندگی اتفاقات مختلفی می افتد و خود ما هم جزئی از این اتفاقات هستیم ... همانقدر که دیگران در زندگی روزمره ما نقش دارند ، ما نیز در زندگی دیگران نقش داریم ... خیلی از این اتفاقات برای ما شناخته شده هستند و خیلی ها نیز ناشناس ؛ مگر می شود !؟ جمع دو تا خیلی ، از اصل بیشتر می شود !؟

 

  • دا دو

با یکی از دوستان تلفنی حرف می زدم !! چند وقتی هست که اوقات مان به فرصت تبدیل نمی شود و برخی دیدارها دور افتاده اند ...

 

  • دا دو

دراین روزگار اگر کسی باشد که درد نداشته باشد ؛ همان بهتر که او را مومیائی بکنند و برای نسل های آینده نگهدارند !!! همه بنوعی درد دارند و سیستم تولید آه شان برقرار است ...

 

  • دا دو

سالهای آغازین بود ، فساد در فدراسیون فوتبال در حد زننده ای بالا رفته بود ، سر تراکتورسازان را شیره مالیدند و فکر کردند پیروز شدند ، رئیس جمهور وقتی به تبریز آمد ، مردم یکصدا تراکتور گفتند و با دلی پر برگشت ...

 

  • دا دو


Words are free. Its how you use them, that may cost you.


کلمات رایگان هستند ، نحوه استفاده از آنهاست که ممکن است شما را به خرج بیاندازد.

 

  • دا دو

دیروز بعد از ظهر باید به چهار تا مجلس ختم می رفتم ، اولویت بندی کردم و دیدم می شود به هیچکدام نرفت !! ولی حواشی زیادی روی اولویت های ما حاکم هستند و برای همین بعد از اولویت بندی ما باید به همه کارهایمان برسیم آنهم بصورت رندوم و تصادفی !!!

 

  • دا دو

دیروز فرصتی شد تا کمی پای تی وی بنشینم و در یک برنامه ی زنده از شبکه افق که پنجره ای به افق های تیره ی مدیریتی کشور بود (!) از حال و هوای خوزستان زیر خاک مانده و برخی جاهای زیر آب مانده ، میزگردی بمناسبت ریزگرد ها ، ببینم ...

 

  • دا دو

اشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را در خیال پیاله می دیدیم
دستهامان خالی
دلهامان پر
گفتگوهامان مثلا یعنی ما
کاش می دانستیم
هیچ پروانه ای پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد

حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می میریم
از خانه که می آئی
یک دستمال سفید،
پاکتی سیگار،
گزینه شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است

سید علی صالحی
 
  • دا دو

امروز یک آماری باید رد می کردم ... همکاری آمد و یکسری اصلاحیه مصرف مواد از من خواست !! قبلا کمی قیمت تمام شده خواسته بودم ؛ قرار شد بیاورد تا منهم به خواسته ی آنها عمل کنم !!

 

  • دا دو
بعد از دور روز برفی و شبهای سردی که بهمراه داشت ، روزها آفتابی شده اند ...ولی نه آنقدر که بشود به آن اعتماد کرد و به گرمی اش امید بست !!
 
  • دا دو