یادداشت های دادو

نقد و نسیه ...

دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۱۰ ق.ظ

در زندگی اتفاقات مختلفی می افتد و خود ما هم جزئی از این اتفاقات هستیم ... همانقدر که دیگران در زندگی روزمره ما نقش دارند ، ما نیز در زندگی دیگران نقش داریم ... خیلی از این اتفاقات برای ما شناخته شده هستند و خیلی ها نیز ناشناس ؛ مگر می شود !؟ جمع دو تا خیلی ، از اصل بیشتر می شود !؟

 

دلیل اینکه ما همیشه با تعداد زیادی از خیلی ها مواجه هستیم چند وجهی بودن نگاه ما به اتفاقات اطرافمان می باشد ... یک اتفاقا همیشه یک اتفاق است ، ولی می تواند در زمانی برای ما خوشآیند بوده و برای همسو شدن با آن از ما انرژی زیادی بگیرد و در یک زمان دیگر نتایج آن اتفاق برای ما خوشآیند نبوده و دوباره از ما انرژی بگیرد !! مانند همان قضیه دل بستن و دل کندن !!

 

ما بندرت در زمان حال بصورت " نقد " ، زندگی مان را بررسی می کنیم و غالبا آن را با آرزوهای دور و دراز آمیخته و برنامه هایمان بصورت " نسیه " درمیآید ... و کلماتی مانند " اگر " در ابتدای اغلب برنامه ها و رفتارهایمان وجود دارد !! و با گذشت زمان خیلی از رویاها و آرزوهای چسبیده به افکار و رفتارهایمان ، از آنها جدا شده و با واقعیت آنچه مثلا به آن آگاه بودیم و عمل آگاهانه انجام داده ایم مواجه می شویم و در اغلب مواقع این حالت بسیار افسرده کننده و کسل کننده می باشد .

 

انتقال صحیح اطلاعات در بین نسل ها و نیز وجود افراد صالح بعنوان مشاور و در دسترس بودن انواع اطلاعات مربوط به عملیات های مختلف کاری و اجتماعی باعث می شود تا فاصله ی بین افکار نسیه با رفتار نقد کمتر و کمتر شود و در این حالت نه تنها انرژی های زیادی تلف نمی شود بلکه افکار و رفتار واقع گرانه تر شده و گیجی و کرخی در میان افراد جامعه کاهش می یابد. البته معلوم است که عدم انتقال صحیح اطلاعات و عدم مشاوره مناسب و ... باعث می شود تا برای برخی از افراد جایگاه های خیالی درست شده و برای برخی نیز درآمدهای کلان بدست بیاید !!

 

اسفند ماه است و برخی حساب و کتابهای سال را بررسی می کنم ، طبق معمول در چند نقطه اشتباه کرده ام و در یکی دو مورد درست !! اشتباه ها دقیقا آن مواردی بودند که فکر می کردم درست و بموقع و بجا هستند و درست ها همان هایی بودند که از سر  بی خیالی بودند !! و در چند موردی هم که تلاش هایم به ثمر ننشسته بود ، از آمار اشتباهات کم شده است و چه بسا آنها هم با غلط از آب درآمدن در پایان سال مرا با مشکل مواجه می کردند !!

 

  • دا دو

نظرات  (۲)

شما این حس رو ندارید نه؟ اینکه الان غصه شو بخورید که چرا نسیه زندگی کردید؟ میدونید شاید نصف بیشتر تلاش های من تو زندگی برای این باشه که سال ها بعد حسرت نخورم که توی باغ نبودم و خودمو درست نفهمیده بودم و چسبیده بودم به چیزهایی که فقط فکر میکردم خیلی درستن و آگاهانه.. ولی سخته که به راه ها و دلایل و منطق هایی که پیدا می کنم، مطمئن باشم.. همیشه ترس این هست که نکنه یه جایی از ماجرا رو ندیده باشم یا بد فهمیده باشم.. گاهی حس میکنم گریزی نیست از اینکه بذارم گذر زمان معلوم کنه من جزو کدوم دسته بودم، ولی از این حس تسلیم متنفرم..
پاسخ:
ما می توانیم راه درست را تشخیص بدهیم ولی خیلی وقت ها در تاوان جمعی سهیم می شویم !! مهم این است که تصمیم گیری های ما تا حدممکن عقلانی و منطقی باشد ... دنیا محل گذر و سوختن است و اشتباهات ما و دیگران ، هیزم این سوختن ... چیزی که مهمتر است تلاش ما برای درست فکر بودن و درست کار بودن ماست و تشخیص درست و بموقع نمی گذارد ما به دریافت ها و حس هایمان مشکوک و نگران و متنفر شویم ...
ضمنا من مسئله را دیمی مطرح می کنم و شما کارشناسانه کامنت می گذارید و در نهایت این من هستم که در گل می مانم ...

ببخشید.. میدونم حق دارید، اینو اکثرا به من میگن که چرا ریز و جزئی میشی تو یه مسئله و ما رو کلافه میکنی.. شما تو یه متن یه عالمه نکته میگید که هی ذهن منو متوجه کلی چیز میکنه و من یکی شو که برام مهم ترینه اینجا مینویسم. و به این فکر میکنم که شما از چیزی حرف میزنید که الان براتون حل شده است، ملموسه.. این از لحن نوشته تون معلومه، برای همین اینقدر راحت ازش حرف میزنید و رد میشید؛ همون چیزی که من الان دارم تازه بهش فکر میکنم و نمیتونم ازش رد بشم.. این برای من شگفت انگیزه که شما تکلیف تون با جزئیات زندگی معلومه یه معلومِ با دلیل و استدلال و قابل دفاع.. این چیزی نیست که من زیاد تو اطرافم ببینم. من میتونم بفهمم که شما یه آدم راضی هستید، هم از خودتون هم از خدا. و این نهایتِ آرزو و خواسته ی منه، چیزی که همیشه دنبالشم. اینم چیزیه که من توی اطرافم نمیبینم.

پاسخ:
نگران نباشید ، در اطراف منهم این قبیل افراد زیاد هستند که برای هر رفتار بی ارزشی ساعت ها و شاید سالها وقت هدر کرده اند ولی نتوانسته اند برای خط فکری و رفتاری خود فلسفه ی بی تعارضی داشته باشند ... خود را فدای موفقیت هایی کرده اند که کمترین خوشبختی در آنها نیست ...
برای داشتن ، خیلی از مسایل اخلاقی را زیرپا میگذارند و طرفداران زبانی بخشیدن و دستگیری هستند ، و همه رفتارهایشان بخاطر قضاوت دیگران است و درحالیکه خود را اشرف مخلوقات می دانند از موش کوری که در تاریکی راهش را در زیرزمین پیدا می کند ، عاجزتر هستند ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی