آفتاب دلیل گرمی نیست ...
يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۳۷ ق.ظ
بعد از دور روز برفی و شبهای سردی که بهمراه داشت ، روزها آفتابی شده اند ...ولی نه آنقدر که بشود به آن اعتماد کرد و به گرمی اش امید بست !!
در شهرستان بالای سرمان ( ورزقان ) شبهای قبل تا 27درجه زیر صفر را گذرانده اند !! این روزها تحمل سرما سخت تر شده است !! با بالا رفتن سطح رفاه در زندگی ها ، آستانه تحمل پائین رفته است !! سالهای نه چندان دور ، مردم به خودشان متکی بودند ، پیش بینی زمستان را به رادیو و هواشناسی دلخوش نبودند و زمستان که از راه می رسید در خانه هایشان می خزیدند و در حداقل امکانات خود را به بهار می رساندند !! حالا مردم رفاه دارند و دلشان به دیگران خوش است ، به لوله ای که گاز می آورد و به سیمی که برق می آورد !! زرق و برق ها بالا رفته است و برق و گاز خیلی چیزها را خلاصه کرده است ، حالا هزینه های زندگی صرف اثاثیه تجملاتی می شود و گاه برای اساس زندگی چیزی در کیسه نمی ماند !!
تامین رفاه و بالا بردن سطح زندگی مردم ، نمی دانم وظیفه ی کیست !؟ ولی چون پول زیادی در آن هست ، شاید متولیان زیادی هم داشته باشد !!! ولی تضمین رفاه را می دانم که وظیفه ی دولت هاست . دولت های قوی مانند آفتاب تابستان هستند ، پشت ابر هم که باشند ، گرمایشان می رسد !! دولت های ضعیف مانند آفتاب زمستان هستند ، در آمارها و سخنرانی ها خوب می تابند ولی در عمل گرمایی از آنها حاصل نمی شود !!
دیشب کمی قدم زدیم ... هوا واقعا سرد بود ؛ ولی نه ناجوانمردتر از بعضی ها !! یک جایی روی زمین چند کارت ویزیت ریخته بود !! موسم انتخابات نزدیک است و بعضی ها از حالا خودشان را توی چشم می کنند !! کارتهای تبلیغی ( البته نه از نوع انتخاباتی !! ) با عکس و اسم ، اینطرف و آنطرف پخش می شوند ... " چشم که ببیند ، دل هم می خواهد !! " ... امروز صبح یکی از همکارها گفت : " نمی دانم چه ارزشی دارد که برخی ها کارت چاپ می کنند و زیر دست و پا می ریزند !!؟ " گفتم : " اینهایی که امروز برای جمع کردن رای زیر پای مردم هستند ، فردا پا روی سرشان خواهند گذاشت !! حالا موسم کاشت است ، آنها می دانند چه چیزی برداشت خواهند کرد !!! "
===
امروز اول اسفند است ... از امروز هر برفی هم که ببارد و هر سرمایی که بیاید ، بی اعتبار است و فاتحه ی زمستان خوانده شده است !!
فکر کرده اید که در طول این دو سه هزار سالی که رفته است ، هیچ حیوان جدیدی پیدا نشده است که در چرخه ی سالها ، خودش را به جای یکی از این دوازده حیوان سال جا بزند !!
در شهرستان بالای سرمان ( ورزقان ) شبهای قبل تا 27درجه زیر صفر را گذرانده اند !! این روزها تحمل سرما سخت تر شده است !! با بالا رفتن سطح رفاه در زندگی ها ، آستانه تحمل پائین رفته است !! سالهای نه چندان دور ، مردم به خودشان متکی بودند ، پیش بینی زمستان را به رادیو و هواشناسی دلخوش نبودند و زمستان که از راه می رسید در خانه هایشان می خزیدند و در حداقل امکانات خود را به بهار می رساندند !! حالا مردم رفاه دارند و دلشان به دیگران خوش است ، به لوله ای که گاز می آورد و به سیمی که برق می آورد !! زرق و برق ها بالا رفته است و برق و گاز خیلی چیزها را خلاصه کرده است ، حالا هزینه های زندگی صرف اثاثیه تجملاتی می شود و گاه برای اساس زندگی چیزی در کیسه نمی ماند !!
تامین رفاه و بالا بردن سطح زندگی مردم ، نمی دانم وظیفه ی کیست !؟ ولی چون پول زیادی در آن هست ، شاید متولیان زیادی هم داشته باشد !!! ولی تضمین رفاه را می دانم که وظیفه ی دولت هاست . دولت های قوی مانند آفتاب تابستان هستند ، پشت ابر هم که باشند ، گرمایشان می رسد !! دولت های ضعیف مانند آفتاب زمستان هستند ، در آمارها و سخنرانی ها خوب می تابند ولی در عمل گرمایی از آنها حاصل نمی شود !!
دیشب کمی قدم زدیم ... هوا واقعا سرد بود ؛ ولی نه ناجوانمردتر از بعضی ها !! یک جایی روی زمین چند کارت ویزیت ریخته بود !! موسم انتخابات نزدیک است و بعضی ها از حالا خودشان را توی چشم می کنند !! کارتهای تبلیغی ( البته نه از نوع انتخاباتی !! ) با عکس و اسم ، اینطرف و آنطرف پخش می شوند ... " چشم که ببیند ، دل هم می خواهد !! " ... امروز صبح یکی از همکارها گفت : " نمی دانم چه ارزشی دارد که برخی ها کارت چاپ می کنند و زیر دست و پا می ریزند !!؟ " گفتم : " اینهایی که امروز برای جمع کردن رای زیر پای مردم هستند ، فردا پا روی سرشان خواهند گذاشت !! حالا موسم کاشت است ، آنها می دانند چه چیزی برداشت خواهند کرد !!! "
===
امروز اول اسفند است ... از امروز هر برفی هم که ببارد و هر سرمایی که بیاید ، بی اعتبار است و فاتحه ی زمستان خوانده شده است !!
فکر کرده اید که در طول این دو سه هزار سالی که رفته است ، هیچ حیوان جدیدی پیدا نشده است که در چرخه ی سالها ، خودش را به جای یکی از این دوازده حیوان سال جا بزند !!
- ۹۵/۱۲/۰۱
...
والا برای سال پیش رو در دعوای مرغ یا خروس بودنش ماندیم، نمی دانم کدام یکی رو میشه حرف کرد یا جایگزین یا هرچی!
موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار
زان چار چو بگذری نهنگ آید و مار
آنگاه به اسب و گوسفند است حساب
حمدونه و مرغ و سگ و خوک آخر کار
...
و
شنیده ها حاکیست هم تامین هم تضمین رفاه، هردو، از وظایف حکومتهاست