حادثه ها ...

باران مودبی که از بی تربیتی مسئولین ، مشکل ساز شد و بیخود و بی جهت تلفات انسانی گرفت ... این یک طرف داستان بود و دستپاچگی مسئولین برای فرافکنی و ماست مالی طرف دیگر داستان !!

 

یک عالمه باران

از دیروز عصر باران داریم ... گاه یک ریز ، گاه پراکنده ، گاه با شرشر و گاه شاعرانه !! مهم تر اینکه دارد می بارد ، هرچند این بارش ها نه ناشکری های مسئولین آب را جوابگوست و نه مصرف اسرافکارانه ی ملت همیشه دست به آب را (!!)

 

آیات قحطی

برای قحط الرجالی ، بهانه های بزرگ لازم نیست ... مثلا خود من ؛ برای کاندیداتوری شورا اجازه نداشتم ، برای نامزدی ریاست جمهوری ، وقت ، ( البته اگر امکانش بود که اینترنتی ثبت نام بشود ، تعداد نامزد به هفتاد میلیون هم می رسید !! )

پرستار بزرگ

نمادها و نشانه های هر ملت و قومی ، مانند چراغ های بالای سر آنهاست !! برخی چراغ شده اند و بعضی را چراغ کرده اند !! آنها که چراغ شده اند با آنها که چراغشان کرده اند خیلی فرق دارند !! فاصله ای بین بودن و شدن ...

 

کار ؛ تولید و اشتغال

کار و مشتقات آن ، از قبیل خود کار ویا کارگر و یا کارفرما و ... ، یکی از ابزارهای پیشرفت در هر کشور و بهمان اندازه یکی از معضلات دولت ها بحساب می آید !!

 

Our Wedding

 

 

همه را برق می گیرد ، تراکتور را باطری !!

تراکتور سازان در بازی مقابل صباباطری همه چیز را یکجا باخت ، از نتیجه ی بازی تا آبروی مربی و از بازیکن گرفته تا تماشاچی ... رسما مصداق آتش زدم به مال ام شده بود !!

 

روز آفتاب

امروز نوزده فروردین ، روز شرف الشمس ، یا به تعبیر ساده تر روز آفتاب است ...

 

همدلی از همزبانی خوشتر است ...

بعضی کتابها را نخوانده می شناسم ، مثلا موریانه اثر موریس مترلینگ !! این اسامی را از زمانی که جدول حل می کردم می شناسم و فرصت خواندن برایم مهیا نشده است ... در مورد موضوع کتابی مثل موریانه کمابیش فکر کرده بودم ؛ از نوع تخیل شخصی ام ! آن زمان اینترنت نبود که بقول مادرم بزنم ببینم در موردش چی نوشته ، اینجا هم برای نمونه یادم افتاده است ...

 

نگاه روشن

عصر با یکی قرار داشتم ، قراری سرپائی که به نشستی اساسی تبدیل شد ... موضوع گردشگری و توریست بود و راهنمائی برای آغاز یک فعالیت زیبا ... سالهاست که از این دایره دور افتاده ام ولی هنوز با علاقه بحث های مرتبط را پیگیری می کنم