یادداشت های دادو

در روزگاری نه چندان دور یکی از دوستان باتفاق یکی از همکارانش که بعدها برای من دوستی شد !! در ادامه فعالیت نیمه تمام یکی دیگر از دوستانشان ، اقدام به گرداندن یک پیتزا فروشی کردند ... ( ارتباطات اجتماعی همیشه با عنوان دوست و دوستی آغاز می شوند )

 

  • دا دو
  • دا دو


گوئیـــــــــــــــــــــــــا باور نمی دارند روز داوری

کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند !!


  • دا دو

" خدا صاحب این کشور را برساند !! " ، " یکی باید بیاید و این وضعیت را سر و سامان بدهد !! " ، " یکی نیست که به حرف آدم گوش بدهد !! " ، " یکی ... "

 

  • دا دو

ما در میان همکارانمان یک کارشناس مادرزاد داریم که محال است در مورد مسئله ای نتواند نظر بدهد !! البته وجود این کارشناس یک امتیاز ویژه برای من محسوب می شود !!!‌ غالب اطلاعات ایشان از نوع قهوه خانه ای هستند و وقتی موضوعی مطرح می شود ایشان مقدمات بحث را خاکبرداری می کند و گاه گود برداری در حد چاه عمیق (!)‌‌و من با چند تذکر بحث را سرهم می آورم !!!

 

  • دا دو

دو روزی که گذشت روزگار خوب و خوش و در عین حال سرشار از ناپرهیزی بود !! فرهنگ قاراشمیش ما هر روز بدتر از دیروز می شود و برای همین گاهی اوقات ما برای خلاص شدن از دردسرهای برخی مسایل فرعی ، چاره ای نداریم جز اینکه ریشه ی اصلی را قطع بکنیم و چه اجحافی در حوزه ی فرهنگ از این بالاتر !!!

 

  • دا دو
  • دا دو

در داستانی که نمی دانم از کدام شاعر فرهیخته یا از وطن گریخته بود خوانده بودیم که " پیرزنی را ستمی درگرفت   دست زد و دامن سنجر گرفت " البته نمی دانم آن داستان که مد نظرم است ادامه این شعر است یا تشابه قالبی است ؛ چیزی که در تاریخ ما زیاد است شاه بی لیاقت است و پیرزن !!

 

  • دا دو

 


حتما نام برند پشمک حاج عبدالله به گوشتان خورده است؛ بعدش حتما یه خرده تعجب کرده اید و یا حتی خندیدید، اما راز نام گذاری این برند چیست؟؟؟


  • دا دو

مردی وارد غذافروشی شده و کاسه ای آش سفارش می دهد ؛ هر کاسه آش دو قران !! موقعی که آش را می خورد متوجه می شود که مگس مرده ای توی آش او افتاده است !! ناراحت آشپز را صدا کرده می گوید : " آدم ناحسابی !! توی آش من مگس چکار می کند !؟ آشپز در نهایت آرامش جواب می دهد : " لابد انتظار داشتی توی آش دو قرانی گوشت بوقلمون پیدا بشود !! "

  • دا دو