یادداشت های دادو

ڪاش
دنیا طوری بود
ڪه هیچکس به ڪسی
نیاز نداشت
اونوقت آدمها
مطمئن میشدن
ڪسی ڪه
سراغشون رو میگیره
دوسشون داره
نه کارشون ...


  • دا دو

پنجشنبه ای که گذشت برای خودش حکم جمعه داشت !!‌ چهارشنبه خبر رسید که کارگاههای ما در روز پنجشنبه تعطیل هستند و اگر ۵ نفر از این خبر استقبال کردند همه ی آن ۵ نفر ، خودم بودم !!

 

  • دا دو

انسان ها بدلایل خیلی منطقی ، از نظر تنوع داشته ها ، با هم برابر نیستند و برای همین همیشه به همدیگر فشارهایی وارد می کنند !! ما همانقدر که دیگران را تحمل می کنیم ، دیگرانی هم هستند که ما را تحمل می کنند !!

 

 

  • دا دو
زنگ اول : ادبیات

چپ و راست را همه دارند ، مال برخی ها لفت و رایت است ، برای بعضی ها دِسترا و سینیسترا و برای بعضی ها یمین و یسار و برخی ها هم که مثل ما از ساغ و سول استفاده می کنند ...
 
  • دا دو

شبی که به موقع خوابیده باشم ، کله ی سحر بیدار می شوم !! کله ی سحر برای افراد مختلف متفاوت است ... می شناسم کسانی که کله ی سحرشان حوالی کله ی سحر افراد دیگری می افتد !!

 

  • دا دو

اول از همه بنویسم که من با بکار رفته شدن رنگ زرد در لقب توزرد مخالف هستم ؛ مخصوصا به احترام فصل پائیز و زرد شدن برگ ها و ... و همچنین بدلایلی احترام خاصی به تخم مرغ قائلم و می دانم که تخم مرغ پادشاه توزردها می باشد !!

 

  • دا دو

در این یکی دو روزی که گذشت ، چند نوبت سوار اتوبوس شهری شدم !! برایم خیلی جالب بود و دوست داشتم مانند بچه های بازیگوش ، بجای نشستن در صندلی ، کنار پنجره ایستاده و بیرون را تماشا بکنم ...

 

  • دا دو
  • دا دو

بعضی ها در بیاد سپردن یک اتفاق ؛ آنهم با جزئیات گاه غیر ضروری (!) تبحر دارند ... مثلا ما دوستی داریم که یک برنامه ی کوهنوردی در بیست سال گذشته را چنان تعریف می کند که انگار گزارشگر رادیویی با تماشای فیلم بازی فوتبال دارد آن را گزارش می کند !!

 

  • دا دو

اختر خانم ، مامای محله ی ما بود ؛ یک حکم شرعی هم برای خودش داشت و اینکه همه ی ما را محرم خودش می دانست و برخورد خیلی راحتی با اهل محله داشت و می گفت : " شما همه تان مثل پسرهای خودم می مانید ... "


  • دا دو