- ۳ نظر
- ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۲۲
تراکتور سازان در بازی مقابل صباباطری همه چیز را یکجا باخت ، از نتیجه ی بازی تا آبروی مربی و از بازیکن گرفته تا تماشاچی ... رسما مصداق آتش زدم به مال ام شده بود !!
بعضی کتابها را نخوانده می شناسم ، مثلا موریانه اثر موریس مترلینگ !! این اسامی را از زمانی که جدول حل می کردم می شناسم و فرصت خواندن برایم مهیا نشده است ... در مورد موضوع کتابی مثل موریانه کمابیش فکر کرده بودم ؛ از نوع تخیل شخصی ام ! آن زمان اینترنت نبود که بقول مادرم بزنم ببینم در موردش چی نوشته ، اینجا هم برای نمونه یادم افتاده است ...
عصر با یکی قرار داشتم ، قراری سرپائی که به نشستی اساسی تبدیل شد ... موضوع گردشگری و توریست بود و راهنمائی برای آغاز یک فعالیت زیبا ... سالهاست که از این دایره دور افتاده ام ولی هنوز با علاقه بحث های مرتبط را پیگیری می کنم
هر انسانی نسبت به بودن و چرائی بودن خود باید سوال و جواب هایی باخودش داشته باشد ، البته خیلی ها هستند که تابعی از سوال و جواب های دیگران هستند فکر می کنند فکر کردن به این مسایل برای آدم بزرگ ها و آدم مهم هاست و بدبختانه در آرزوی خوشبختی زندگی کرده و می میرند !!
از ابتدای روز آسمان شهر گرد و برفی بود ، نه می بارید و نه قطع می کرد و همین باعث شده بود تا هوا در همان صفر درجه بماند ... مردم کوچه بازار بعد از چند روز هوای بهاری به لباس های دی ماه کوچ کرده بودند ...
دروغ سیزده جاافتاده در فرهنگ امروزی ما تشابه خیلی زیادی با دروغ اول آوریل ممالک فرنگ دارد ، البته سال که کبیسه می شود و اول آوریل با سیزده فروردین جفت نمی افتد ، بازار این دروغ کم رنگ تر می شود ...
امروز روز طبیعت بود ، روزی که نوشته اند باید به دامان طبیعت رفت و خمودی در خانه ماندن را با سرسبزی و نشاط طبیعتی که با بهار ، زندگانی را از سر گرفته است ، عوض کرد ...
یکی دو شب پیش ، شب از نیمه گذشته ، باتفاق مادر نشسته بودیم تا مهمان های طبقه بالا بروند و ما هم برویم بخوابیم !! البته من چند وقتی می شود که برای خوابیدن مشکلی با این مزاحمت های پیش پا افتاده ندارم ولی مادرم ، حتی بعد از خوردن قرص خواب ، باید بی بهانه باشد تا بخوابد ...