یادداشت های دادو

کُری خواندن هر از گاهی لازم است و زیاد بد نیست ، آن که بد بود کِری بود که ما را سر میز نشاند و بعد صندلی اش را به کسی داد که از ما خوشش نمی آمد !! من کمابیش در هر نوعی از سرگرمی های رایج در محل مان ، اگر استاد بزرگ نباشم ؛ اضافه به چشم نمی آیم !!!
 
  • دا دو

بعد از ظهر باید می رفتم والببال ، دوستان با اینکه می دانند مسیر من با سالن فاصله ی زیادی دارد ، باز اصرار کرده بودند برای حضور ؛ جالب اینکه برخی از این دوستان (!) حضور خودشان را مشروط به اضافه کار بودن کرده اند و وقتی اضافه کار نباشند ، نمی آیند !!

 

  • دا دو

امروز روز شلوغی بود و باید یکی دو بار شهر را بالا پائین می کردم ... بعد از ظهر قرار بود چند نفر مهمان داشته باشیم و البته دوستان بانو بودند و اتفاقا من باید والیبال می رفتم و برای همین مزاحمتی از هر دو طرف در میان نبود !!

 

  • دا دو

امروز دو مطلب برایم برجسته تر بود و برای همین ابتدا آن که زشت تر بود را می نویسم و در ادامه مطلب زیبا را می آورم ... چشمی که می بیند باید زشتی ها و زیبائی ها را باهم ببیند !!

 

  • دا دو

می نویسیم تا ماندگار شود :

25 دی ماه 96 در تبریز اولین برف زمستانی آمد ...

 

  • دا دو

اندر حکایات عامیانه آمده است که خدای متعال چون خواهد بنده ای را ( تاکیداً بنده ی روستانشین !! ) خوشحال فرماید کله ی صبح خرش را گم می کند و او تا عصر دنبالش می گردد و چون یافت ، بسیار مسرور گردد !!

 

  • دا دو

دیشب دوستان قرار بود بیایند خانه ی ما !! این از آن دسته دورهمی های غیر رسمی قدیمی ماست که ماهانه برگزار می شود ... ناگفته نماند که در سال گذشته چندین قرار مهمانی مانده داریم که باید برگزار بکنیم ولی بدلایلی هنوز فرصت اش نشده است !!! برخی کارها فرصت خودش را می طلبد ولی برخی کارها هستند که فقط به وقت خالی نیاز دارند !!

 

  • دا دو

همه ی کسانی که اهل مطالعه تشریف دارند و در دنیای مجازی غور می کنند و به ادبیات این دنیای بزرگ آشنا هستند ، جور دیگر دیدن را بلد هستند !! ولی باید قبول کرد که کلمات به همه سواری می دهند ...


  • دا دو

امروز حوالی ساعت 11 باتفاق لیستی که بانو داده بود راهی شدم تا بروم مرکز شهر ، هم کمی خرید کنم و هم اینکه خودم را بزنم به شارژ زندگی ... گاهی اوقات سر موقع با اتوبوس رسیدن ، شانس کمی نیست !!

 

  • دا دو

سهام عدالت را اگر نمی دادند بمراتب سنگین تر بود چرا که اسمی به این کَت و کُلفتی را یدک می کشید ولی با پرداخت این مبلغ ناچیز که بقول یکی از معاونین وزارت نفت ، پولی ست که به گدا داده می شود !! ( و به حق گدازادگی این معاون نامحترم را نشان می داد !! ) کلمه ی عدالت را با ناخن خشکی به لجن کشیدند !!!

 

  • دا دو