- ۰ نظر
- ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۲۳
این آخر هفته را از وسط های هفته شلوغ بودیم و برای همین فرصت کافی برای نوشتن نداشتم ، من در خانه که هستم برای کنار کامپیوتر نشستن مشکل دارم ، چه برسد در مهمانی ها و ... که بنشینم و وبلاگ بنویسم !!
پریشب که خانه ی مادر بودیم ، صدای بارانی که معلوم بود قطره قطره می آید شنیده می شد ... ولی از پنجره باران دیده نمی شد و از خیس بودن زمین خودش را نشان می داد ، در این بی بارشی و بی بارانی ، قطره قطره هم که بیاید به چشم می آید !!
یک جای فرهنگ جاری ما می لنگد ، البته بهتر است بگوئیم که بیشتر از بقیه جاها می لنگد !! و آن یک قسمت خیلی مهم و حساس است ، اکثر مردم ما به اقلیت ( چه از نوع واقعی و یا توهمی !! ) به دیده ی ناجور و توهین آمیز نگاه می کند !!
یکی دو تا مطلب نصفه و نیمه مانده است که باید یک جائی جمع آوری شود ... برای همین این پست را در این روز بزرگ اختصاص می دهم به جمع کردن خرده ریزها ؛ شاید بشود چیزی مانند کشکولیات ... همین حالا یادم رفت از چی می نوشتم !!
در اخبار چند روز گذشته شنیدیم و خواندیم که در یک حرکت خیلی خاص ، در بزرگترین تورنمت جهانی بصورت خیلی سرپوشیده و آشکاری ؛ ما را هم ردیف کشور کره شمالی قرار دادند و حال مان را در سطح جهانی گرفتند !! یعنی ورزشی که اعتقاد داریم سیاسی نیست ، ابزارش برنده تر از بمب و جنگ شد !!
دیروز عصر کمی وقت داشتم و برای همین نورپردازی میدان ساعت و هوای خوب و نبود باد و ... دست به دست هم دادند تا تحریکم بکنند بروم چند تا عکس موبایلی از عمارت و برج ساعت بگیرم ...
با یکی از دوست - همکاران قدیمی ( مربوط به نهضت سوادآموزی ) قرار تجدید دیدار و قدم زنی گذاشتم و رفتم شاهگلی ...