یادداشت های دادو

  • دا دو

این آخر هفته را از وسط های هفته شلوغ بودیم و برای همین فرصت کافی برای نوشتن نداشتم ، من در خانه که هستم برای کنار کامپیوتر نشستن مشکل دارم ، چه برسد در مهمانی ها و ... که بنشینم و وبلاگ بنویسم !!

 

  • دا دو

 

 

  • دا دو


پریشب که خانه ی مادر بودیم ، صدای بارانی که معلوم بود قطره قطره می آید شنیده می شد ... ولی از پنجره باران دیده نمی شد و از خیس بودن زمین خودش را نشان می داد ، در این بی بارشی و بی بارانی ، قطره قطره هم که بیاید به چشم می آید !!

 

  • دا دو


یک جای فرهنگ جاری ما می لنگد ، البته بهتر است بگوئیم که بیشتر از بقیه جاها می لنگد !! و آن یک قسمت خیلی مهم و حساس است ، اکثر مردم ما به اقلیت ( چه از نوع واقعی و یا توهمی !! ) به دیده ی ناجور و توهین آمیز نگاه می کند !!

 

  • دا دو


یکی دو تا مطلب نصفه و نیمه مانده است که باید یک جائی جمع آوری شود ... برای همین این پست را در این روز بزرگ اختصاص می دهم به جمع کردن خرده ریزها ؛ شاید بشود چیزی مانند کشکولیات ... همین حالا یادم رفت از چی می نوشتم !!

 

  • دا دو

در اخبار چند روز گذشته شنیدیم و خواندیم که در یک حرکت خیلی خاص ، در بزرگترین تورنمت جهانی بصورت خیلی سرپوشیده و آشکاری ؛ ما را هم ردیف کشور کره شمالی قرار دادند و حال مان را در سطح جهانی گرفتند !! یعنی ورزشی که اعتقاد داریم سیاسی نیست ، ابزارش برنده تر از بمب و جنگ شد !!

 

  • دا دو
اغلب فعالیت های ما به هدف هایی که آرزو داریم ختم نمی شوند و برنامه های ما در مقاطعی درجا زده و یا به فعالیت های وقت هدر کن و دلخوشی های بی پایه ختم می شوند ، شاید بزرگترین دلیل این باشد که در ابتدا دقت لازم را نمی کنیم و بار سفری که در پیش داریم را کج می بندیم !!
 
  • دا دو

دیروز عصر کمی وقت داشتم و برای همین نورپردازی میدان ساعت و هوای خوب و نبود باد و ... دست به دست هم دادند تا تحریکم بکنند بروم چند تا عکس موبایلی از عمارت و برج ساعت بگیرم ...

 

  • دا دو


با یکی از دوست - همکاران قدیمی ( مربوط به نهضت سوادآموزی ) قرار تجدید دیدار و قدم زنی گذاشتم و رفتم شاهگلی ...


  • دا دو