همینطوری ...

شنبه یهوئی خبردار شدم که بعد از ظهر باید بروم به مسابقه ی والیبال ، هفته های قبل بازی های ما یکشنبه برگزار شده بود و برای همین نگاهی به برنامه ی مسابقات نیانداخته بودم ... ساعت 3 بعداز ظهر در خانه بودم و باید می رفتم به یک مجلس ختم و ساعت 4 هم که مسابقه شروع می شد و این درحالی که من یک شهر با آنها فاصله داشتم !!

 

قبل از مسابقه :

به دوستم که زنگ زده بود تا زمان مسابقه را یادآوری بکند گفتم : " اسم ات را گذاشته ای سرپرست تیم و اینهمه پول از بابت آن می گیری و آن وقت حالا خبر می دهی !! " ( اصولا به این رفتار دست پیش گرفتن می گویند ولی ما می گوئیم " قاباخدان گلمه !! " که بمراتب رساتر است و پرروئی را هم شامل می شود !!! و ترجمه ی تحت اللفظی اش می شود " از جلو برآمدگی !! " )

 

بعد از مسابقه :

طبق معمول باخته بودیم !! تیم های قبلی که ضعیف تر بودند در وضعیت بهتری ما را برده بودند و تیم مقابلمان با اینکه خیلی وضعیت بهتری داشت به زحمت مسابقه را از ما برد !! توی رختکن در حالی که به هم تیمی ها روحیه می دادم گفتم : " با این اتفاق و اتحادی که ما داریم ، تیم های حاضر ، حتی اگر بخواهند هم نمی توانند بازی را به ما ببازند !! "

 

===

 

رفته بودیم برای مراسم تشییع پدر یکی از دوستان نزدیک ... همکارانش هم از کارخانه آمده بودند !! دو نفر که اتفاقا لباس های متشخصی هم داشتند بعد از اتمام نماز که زیاد هم کش نیامده بود به هم می گفتند که " نمی دانم چرا لفتش می دهند ، زود بخوانید تمام بشود دیگه !! " با خودم فکر کردم که برخی ها چقدر مریض تشریف دارند !؟ آمدن سر خاک یکی ، حتی از فامیل ها چه برسد به همکار !! ، آنقدر ها هم واجب نیست که یکی با معذوریت و دلخوری بیاید و بخواهد که زود هم برود ( دروغ را برای همین روزها گذاشته اند !! ) ، بعد یادم افتاد که رفته بودیم برای خاکسپاری یکی از اقوام دور و خانواده ی متوفی بعد از خاکسپاری اعلام کردند که چون برای مراسم دفن یکی دو تا برنامه ( خواندن زیارت آل یاسین و ... ) خواهند داشت برای همین از حضار خواستند که تشریف ببرند تا خودشان براحتی به کارهایشان برسند !! و باز یادم افتاد که گلپا در مصاحبه ای گفته بود که عموما به مراسم هایی که برای دیگران می گیرند نمی رود ؛ چون دوست ندارد کسانی را که دوست ندارد را ببیند !! و بهمین جهت برای اشخاصی که خیلی برایش عزیز بودند در خانه ی خود مراسم می گیرد !!! عملی که از سر رودروایسی باشد همان بهتر که نباشد !!!

 

پست همینطوری یعنی همین دیگه ... خودتان یک چیزهایی برداشت کنید !!

 

===

 

دیشب خانه ی مادر بودیم و طبق معمول قسمتی از سریال " یوسف پیامبر " و " افسانه جومونگ " را دیدیم !! متاسفانه با اینکه ارادت خاصی به جناب یوزارسیف داریم باید گفت که یکسو نگری کارگردان باعث شده است که نه تنها سریال یوسف فاخر نباشد بلکه خیلی هم آبکی و ضعیف از آب دربیاید !! بجز قسمت راهبان معبد که معلوم است نمونه های عینی زیادی در جامعه وجود داشت و کارگردان در شخصیت پردازی آنها به مشکل چندانی برنخورده بود !! ولی در خیلی جاها سلحشور واقعا شورش را درآورده بود !! مخصوصا در مورد زلیخا بانو و واقعا هم در رسانه ی ملی جمع کردن عشق زلیخائی ( که مثل تیفوسی های فوتبال هوادار یوزارسیف است !! ) و محدودیت های صدا و سیمائی ، دو هندوانه در یک دست گرفتن است !!

 

در مقابل افسانه جومونگ با اینکه افسانه است و صحنه های ویژه زیاد دارد ، خیلی پخته تر و با بارنامه تر می باشد و نه دشمنان جومونگ را بیش از حد احمق درنظر گرفته است و نه جومونگ را فردی در همه ی جهات استثنائی !!

و این به فرهنگ بیمار ما برمی گردد و با این وخامت فاحشی که فرهنگ ما دارد نمی دانم چرا رئیس جمهور ادعا کرده است که بودجه های فرهنگی زیاد هستند !!! شاید هم آخرین تیر ترکش اش بوده (!!) کار به جائی رسیده است که در صفحه ی شخصی سلطنت طلب ها هم تخم مرغ حرف اول را می زند و رضا پهلوی از مردم خواسته است تا با تحریم خرید تخم مرغ ، رژیم را ساقط نمایند !!!!!