یادداشت های دادو

عکاسی گذری ...

سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۶، ۰۳:۵۵ ب.ظ

از بازارچه نقاره خانه ( کره نی خانه ) رد می شدم که یک زوج مسن از من پرسیدند : " تا بازار تربیت خیلی فاصله هست ؟ " گفتم : " بیائید از راه میانبر ببرم که کوتاهتر است !! " و از وسط بازار وارد یک کوچه تنگ شدم که شبیه کوچه های سریال های قدیمی بود !! کمی نگران بودند ولی آمدند و با دیدن مظاهر زندگی جدید فهمیدند که جای نگرانی نیست ...

 

خانه های قدیمی موجود کمابیش نگاهشان را جذب می کرد ولی کوچه نابلدتر از این حرفها بود که بخواهند چیزی به زبان بیاورند !! از دور یک ساختمان را نشان شان دادم و گفتم : " این خانه یکی از زیباترین خانه های تبریز است !! " و وقتی مقابل درش رسیدیم دیدم که تابلو زده اند که دبیرخانه " تبریز 2018 " آنجاست !! وارد ساختمان شدم ، نه نگهبانی در دم در و نه کسی در حیاط بود (!) ، دوری زده و چند تا عکس گرفتم ، آنها هم تازه گل از گلشان شکفته بود و چند تائی عکس گرفتند ، چند تا هم من از آنها گرفتم که به یادگار ببرند

 






 

و بعد از خانه بیرون آمدیم و کمی جلوتر یک پیرمرد که با عصا به سختی راه می رفت از من پرسید : " توی کوچه یخ نیست !؟ " گفتم : " سر به هوا داشتم می آمدم و حواسم نبود ولی تا جائیکه یادم هست یخ کوچه باز شده است !! " بنده خدا حق داشت که بپرسد ... شهرداری در روزگاران خیلی دور که اختیارش را به پیمانکاران خصوصی نسپرده بود به سر و وضع کوچه های این چنینی می رسید !!!

 

چند قدم بعد از وسط پیاده گذر تربیت بیرون آمدیم و تقریبا شگفت زده شده بودند ، خانم مسن رو به من کرد و به ترکی گفت : " من سالهاست که تهران زندگی می کنم ولی بچه ی تبریز هستم و همیشه که می آیم ، هر روز تربیت هستم و اولین بارم بود که از اینجا رد می شدم ... " گفتم : " ولی وقتی وارد کوچه شده بودیم کمی ترسیده بودید هاااا !! " با خنده گفت : " همان وقت همسرم به بغل من زد که کجا می روی !؟ ول کن ، از همان طرف خیابان می رویم !! "

 

رفتم و از فروشگاهی که در تربیت بود مقداری کنف خریدم ، و از همان راهی که رفته بودم برگشتم ... پیرمرد تازه به وسط کوچه رسیده بود که از او رد شدم !!

 

  • دا دو

نظرات  (۲)

سلام، 

راه بلدی خوی چیزی است. به ما هم در دیدن عکس های یک خانه قدیمی تبریز حال دادید. با سپاس
پاسخ:
سلام
و بسی جای تاسف است که خیلی از همشهریان چهار خیابان و چهار محله پائین تر از خانه ی خود را نمی شناسند و در عوض در کشورهای دیگر آدرس را وجب به وجب می دهند !!
لطف دارید ، نور خوب نبود و عکس ها خبری بودند ...
سلام بر جناب دادو

حال اون خانم و آقای مسّن رو بخوبی درک کردم

یکبار هم ما در سفر کرمان از یک موتور سوار آدرس پرسیدیم ایشون گفت شما دنبال من بیایید که از کوچه ببرمتون که به ترافیک نخورید ... خلاصه ما رو از کوچه و محله های قدیمی برد که من به همسرم گفتم: کجا راه افتادیم دنبال این غریبه؟ اگه ما رو جای خلوتی برد کی به دادمون میرسه؟!!!

بابت عکسها هم ممنون ، مثل همیشه زیبا هستن ...
اون پرده های پارچه ای سفید که از کمر با بند بسته شدن، منو یاد خونه قدیمی مادربزرگم انداخت...
پاسخ:
سلام
نشانی دادن حس خوبی به آدم می دهد و متاسفانه خیلی ها از سر ندانستن و نداشتن حوصله و اعصاب از این کار خوب غافل هستند !

خانه های قدیمی آرامش خاصی دارند و همه شان رو به درون هستند ، خانه های امروزی اکثرشان رو به بیرون هستند و آرامش ندارند !!؟؟ مثل آدمهایشان !!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی