جاذبه های جیجیتالی ...

زندگی در شهرهای بزرگ تابعی از جریانات جیجیتالی شده است بنحوی که حذف این ارتباطات کل سیستم زندگی را مختل می کند و حداقل این است که زندگی ها را به کلاف سردرگم تبدیل می کند ... در شهرهای کوچکتر و روستاها وضع تا این حد بحرانی نشده است !!

 

چند روز پیش بهمراه برادر بزرگم برای یک مراسم ختم رفته بودم روستا ... البته برادرم زنگ زد و خواست تا همراهی اش بکنم و برنامه هایم را نگاه کردم و دیدم کارتابلم خالیه (!) و برای همین رفتم ... آدم بازنشسته که می شود یکی از بهانه های بزرگش را از دست می دهد و واجب ترین کارش می شود در حد و اندازه های کار مستحب دیگران !!
 
توی مسجد که نشسته بودیم برادرم داشت همه جا را دید می زد ولی من سرم به خواندن قرآن مشغول بود ،این کار از چند جهت مرا سنگین و باوقار می کند ... اول اینکه قرآن می خوان و این برای خودم و متوفی خیلی خوب است !! قرآن که نخوانم باید به ابراز احساسات جواب بدهم که کمی خوبیت ندارد !! و دیگرتر اینکه باید با برخی از حضار که میانه ی خوبتری دارم با چشم و ابرو شلوغی بکنم که این اصلا خوب نیست !!! مرحوم پدرم به من سفارش کرده است که یا برای مجالس ختم شرکت نکنم و یا اینکه در زمانی که مسجد هستم مشغول خواندن قرآن باشم !!! این به یادگار از زمان های دور مانده است و حالا یک صدم آن روزها شلوغ نیستم هرچند بهم ریختن یک مجلس ختم زیاد هم کار سختی نیست !!

سرنخ حکایت را گم کردم (!) برادرم در حال دید زدن اطراف بود و برگشتنی برایم تعریف می کرد که توی مسجد تقریبا تمام حضار را اسکن کرده است و خیلی خوشش آمده بود از اینکه می دید توی مسجد آنهمه آدم مسن و پیر و کهنسال نشسته بودند و جالبتر اینکه سر و وضع شان نشان می داد که سرحال و قبراق تشریف دارند و این را مدیون هوای پاک روستا و غذاهای سالم و نداشتن دغدغه می دانست !!
 
بنظر من زندگی در شهرهای بزرگ در کنار برخورداری از انواعی از مواهب دنیای پیشرفته و در دسترس بودن همه چیز و خاصه این ارتباطات دنیای مجازی ، همچنانکه هر روز باطری موبایل هایمان را خالی می کند و بایستی شب حتما دوباره شارژ بکنیم (!) بنوعی خودمان را هم تخلیه می کند و ازاین بابت هزینه های زیادی به ما وارد می کند ، هزینه هایی که براحتی قابل شارژ نیستند و این فرق را فقط در مقایسه با افرادی که از این ارتباطات محروم و یا کم درگیر می باشند ، می توانیم بفهمیم.

دنیای مجازی زیبائی های بمراتب بیشتری نسبت به دنیای واقعی دارد و دلیل آن "دستچین بودن" و در پاره ای موارد "بهمین خاطر بودن" آن است (!) و بقول یک بزرگ ، " زیبائی برای آدم هوسباز خطرناک است !! "

 

مثلا ما امروز در حالیکه می توانستیم برای ناهار انتخاب های متفاوتی داشته باشیم ، بدلی همین در دسترس بودن و جیجیتالی بودن و ... زنگ زدیم و برایمان ناهار آوردند ؛ ، " زیبائی مانند این ساندویچ است ، نصف اش هم که بکنی باز زیباست " و " فست فود را نصف هم که بکنی باز زیاد است !! "

 

 

===
 
دیروز یک خرید اینترنتی داشتم ، از دیجیـــکالا (!!) ، در بین فروشگاههای اینترنتی متعددی که تا حالا از آنها خرید داشته ام ، دیجیــــکالا از همه بهترتر بوده است و خدمات بهتری داشته است و درج کردن آن در اینجا بنوعی تشکر کردن و تبلیغ می تواند باشد !! بقول چشم بادامی ها بهترین تبلیغ آن است که مشتری جنس را به مشتری دیگر معرفی بکند و رمز موفقیت شرکت های چشم بادامی ها در همین مورد می باشد !!

 

این اواخر دیجیــــکالا سرعت رساندن خریدها را به 24 ساعت تقلیل داده است و من امروز حوالی ساعت 11 به خانه آمدم تا ببینم این 24 ساعت درست از آب درمیآید یا نه که چند دقیقه بعد از رسیدن من ، موبایلم زنگ خورد و خبر رسیدن مرسوله رسید و رفتم و تحویل گرفتم ... سالم و با بسته بندی مناسب !!
 
ممنون دیجیــــکالا

==

دوستان خبر دادند که آخر هفته می خواهند بروند آستارا - آبشار لاتون !! حالا یکی از بهترین زمان ها برای رفتن به جنگل است و تماشای پائیز در بهترین جلوه اش ، از طرفی وقت رسیدن ازگیل هم هست و مسیر آبشار پر از ازگیل است ، از طرفی خرمالوها هم رسیده اند و از حالا به سهم خرمالویم فکر می کنم (!) باید بگردم و شماره ی یک آشنا در آنجا را پیدا بکنم !؟!؟

ایشالا با دستی پر از عکس و خاطره برگردیم ...