یادداشت های دادو

پُستِ خونی

چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۲۱ ب.ظ
ما یک اصطلاحی داریم که می گوئیم " قان گوزومون قاباغین آلیب " ( خون جلوی چشمامو گرفته ! ) و یا اینکه " قان قاخدی باشیما " ( خون توی سرم پر شد ! ) ؛ حالا چرا می گویم که ما اصطلاحی داریم برای این است که هضم معادل نویسی راحت باشد و الا همه ی ملت ها و زبان ها با دستگاه گردش خون اصطلاحاتی دارند !!
 

و کِی این اصطلاح را بکار می بریم !؟ زمانی که فکر و خیال و یا ناراحتی باعث فوران خشم بشود !! این خشم چیز خیلی ناگواری است و باعث پیامدهای زیادی می تواند باشد و برای همین است که کنترل خشم در علم امروزی و فروخوردن خشم در آموزه های دینی شدیدا توصیه شده است و مهم تر این است که ما بتوانیم با رعایت حقوق همدیگر باعث بشویم که خشم تولید نشود ؛ حالا کنترل و خوردنش به کنار !!! ولی واقعیت این است که در کلونی انسانی با انواعی از سلیقه ها و برنامه ها و ... تولید خشم و عصبانیت غیر ممکن است !! و مانند کاهی ست که به دم گندم وصل است و مصداق هر که را طاووس باید جور هندوستان کشد می باشد که هر کسی که بخواهد آرامش داشته باشد باید روزی صد بار خشم سواری کند ( کنترل خشم !! ) و یا افکار روزمره اش را با خشم نشخوار مجدد بکند !!
 
دیروز یکی از همکاران رفته بود تهران ، دفتر بیمه آینده ساز ، تا در مورد اختلاف فاحش محاسباتی حقوق بازنشستگی تحقیقات میدانی بکند !! تقریبا از سال 82 که عضویت بیمه مان را به آینده ساز برگردانیدم ، ورق بخت آینده ساز هم برگشت !! شاید هم تقصیر هیچکس نیست و همه ی کسانی که می خواهند از امروز برای فردایشان نقشه بریزند ؛ در این کشور  ، از این مشکلات دارند !! وقتی معلوم نیست آفتاب فردا از کدام طرف طلوع خواهد کرد ، بر چه اساسی باید برنامه ریزی کرد ؟

مرحوم دایی فرنگ نشین من در جواب کسانی که می گفتند در اینجا معلوم نیست کی به کیه می گفت : " نباید اینجا را با جای دیگری مقایسه بکنید !! مثلا درسوئد ، سیستم حاکم است و مدیری که می رود و مدیر جدید می آید ، برنامه ها را طبق سیستم جلو می برد و ایضا نماینده مجلس و ایضا رئیس جمهور و ... حواسشان هست که سیستم را ایراد یابی و تصحیح بکنند ، اینجا هر کسی که صبح بیدار شد یک قانون برای خودش و با سلائق خودش می نویسد و تا شب بر اساس آن اقدام می کند و چه بسا برای فردا خواب دیگری ببیند ! "

بیمه آینده ساز تحفه ی دربار پهلوی بود ، برای مدیران و روسای درجه یک و کسانی که در واقعیت جامعه شهروند درجه یک محسوب می شوند !! تامین اجتماعی هم برای شهروندهای درجه دو بود و محدودیت هایی برای خودش داشت !! قانون هم همیشه برای همه یکسان است ... آیا وقتی ما شهروندهای درجه یک و دو و سه و چهار و پنج و شش (!) داریم می توانیم از یک قانون برای آنها استفاده بکنیم !؟ البته قانون های ما تبصره های زیادی دارد و از این راهها شهروند ها نسبت به درجه ای که دارند سر درجه ی پائین کلاه می گذارند !! بیمه ی آینده ساز یک بیمه از نوع اشرافی است و حضور ما در آنجا مانند این است که یک لرد انگلیسی ، یک کاکا سیاه را به فرزندی قبول کرده باشد و تقریبا از همان سالهای ابتدائی حضورمان نقش خار را بازی کرده ایم ؛ یک روز در دستشان و یک روز در پایشان و گاه در چشم شان !! البته بعد از حضور سکته وار ما در آنجا بساط خودشان هم دستخوش تغییرات زیادی شد و دست شان باز شد و از انواع اتهامات جاری روزمره بی نصیب نماندند !! در مرحله ی بازنشستگی افراد ، چون بیمه شوندگان درجه یک آنجا همگی از جنس وزیر و معاون وزیر و نماینده و ... می باشند و تا زمان مرگ دست از پست و مقام نمی توانند بکشند (!) و بیش از چهل سال بیمه پرداخت می کنند (!) حضور ما که بخاطر شرایط زیان آور کارخانه با بیست سال پرداخت بیمه می خواستیم بازنشسته شویم ، دردسر ساز شدیم !! نام بیمه آینده ساز چند بار در صحن علنی و خصوصی مجلس مطرح شد و سر آخر اعیان مجلس اذعان کردند که زورشان به صندوق آینده ساز نمی رسد ( بدلیل اینکه اکثریت نماینده ها عضو صندوق بوده و دوست داشتند همچنان درجه یک بماننند !!! )

خلاصه اینکه با اخاذی های متعددی که صندوق به بهانه های مختلف از جیب دولت و خصوصی سازی می کرد و می کند ، قرار شد در مقابل قانون گردن کج بکند!! ولی با این حال و به مصداق مثل معروف " ایت ایتدیغین نان ال چکسه ، سومسوه ماغین نان ال چکمز " ( این را دیگر نمی توانم معادل سازی بکنم !! ) در کنار قیافه ی قانون مدارانه اش ، همچنان نامردی های متداولش را در قبال پرونده ها اعمال می کند ، برای نمونه مبلغ حقوق بازنشستگی من در بیمه تامین اجتماعی با بیمه آینده ساز ، چیزی حدود 400 هزار تومان فرق دارد !! و این از بابت مواد و تبصره هایی است صندوق آینده ساز فراتر از قانون اعمال می کند و همین چیزها باعث می شود تا بیمه گذار از نوع درجه دو و سه نتواند خشم اش را کنترل بکند و یا فرو بخورد !!! در سالهای گذشته با بی لیاقتی مدیران کارخانه ها و عدم قدرت مقابله با این ناگواری ها و بی کفایتی وزیر کار که به جای رسیدگی به وضعیت کار و تامین اجتماعی، در شیرخوارگاهها خود را به آقای دوربین تبدیل کرده است (!!؟) تعداد زیادی از کارگران کارخانه جات با حقوق بسیار پائین و ناحقی بازنشسته و زمینگیر شده اند !!
 
القصه ... دیروز از حوالی ساعت 11 صبح تا عصر با انواعی از تماس های تلفنی ، اعصابم در حال فرو ریختن بود و کم کم خون داشت به کله ام راه پیدا می کرد !! البته از سالهای قبل انواعی از لعنت ها را هر روز نثار این قبیل مسئولین و بستگانِ رفته و مانده شان می کنم !! خلاصه اینکه در قدم زنی عصرانه ، در حال نشخوار خشمی بودم که فرو خورده بودم و دیدم تا این حد عصبانی هستم که در خیالم وارد ساختمان آینده ساز شدم و به روش میتی کومانی ، هر کسی که سر راهم می آمد را به روش داعشی سر به نیست می کردم !!! یک لحظه چشمم به تابلوی اداره انتقال خون افتاد ، ساعت حوالی 19.30 بود ، با خود گفتم که شاید در حال تعطیل کردن بوده باشند ، وارد شدم و پرسیدم و گفتند که خونگیری دارند !! رفتم یک کیسه خون دادم و وقتی بیرون آمدم دیدم که با این خون دادن ، خون هی زور می زند و بالاتر از گردن نمی تواند بیاید !!
 
 

البته دلم می خواست بنویسم که این خون را دور بیاندازید و برای شخص دیگری استفاده نکنید چون خیلی اوضاعش خراب است !! و بعد به بانومی گفتم که فردا این خون را می فرستند برای میانمار !! و پس فردا می بینیم که یکی در آنجا راه افتاده و در حالی که داد می زند " بیمه ... بیمه !! " زمین و زمان را به آتش می کشد و تمام کارشناس های جهان برای این حالت روانی او دنبال دلیل می گردند !!
 
===
 
پدری به پسرش گفت که اگر به حرفم گوش ندهی تو را عاق می کنم !! پسر که خود از هفت خط های روزگار بود به پدرش گفت که آن وقت منهم تو را واق می کنم !! پدرش پرسید که عاق را شنیده بودیم ، این واق دیگر چیست !؟ پسر گفت : "می روم بیرون از خانه ، سر کوچه و بازار ، یک کارهایی می کنم که هر کس ببیند بگوید تف به گور پدرش !!!
 
در این دور و زمانه ها آدم های نسبتا خوبی در گور خفته اند و فرزندان ناصالح شان هر روز از سر بی قانونی و بی کفایتی آنها را مهمان نفرین و لعنت مردم می کنند !!!
 
  • دا دو

نظرات  (۱)

سلام بر جناب دادو

مدتهاست بازار لعنت و نفرین خیلی داغه ولی نمیدونم چرا اثر نمیکنه؟!

اگه خون دادن باعث رفع حرص خوردن و عصبانیت میشه، من از فردا صبح میرم جلوی سازمان انتقال خون چادر میزنم!!!!
بسکه از بابت مسائل مختلف خون به دِلَمه این روزها ...
پاسخ:
سلام
قانون بقای آه می گوید که اثر می کند ... ولی اگر قرار باشد با هر آه کشیدنی مستقیما اثرش دیده شود کار سخت شده و مردم یک لقب مستجاب الدعوه بودن هم به دم خودشان می بندند !!!! آهی که کشیده شد مطمئنا به ثمر می نشیند ولی نه زمانی که آه کشنده می خواهد ... اینهمه رسوائی های مالی و اخلاقی که برای به ظاهر بزرگان و دولتمردان رخ می دهد ، اثر کمی نیست !! برادر این یکی را می گیرند و پسر آن یکی را ، فلان امام جمعه را خلع لباس می کنند و فلان سردار را خلع سلاح
آخر الزمان است و خون به دل نشدن ایراد است ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی