شاخصی بنام سلیقه !

زندگی مشترک جای خوبی برای بروز یافتن برخی اختلاف سلیقه ها و اختلاف علاقه هاست !! انسان در برخورد با افراد دیگر ، خانواده های دیگر ، جمع های دیگر درمی یابد که چقدر بر اساس علاقه و سلیقه ی خود زندگی کرده است و در همین جاست که برخی سعی می کنند تا علائق خود را و سلائق خود را بر دیگری تحمیل نمایند و چه بسا برای علائق و سلائق خود دلایل منطقی بسیاری ببافند و احیانا پافشاری هم بکنند !!

 

امروز مطلبی خواندم در صفحه ی اول روزنامه فردا (!) ، به کشت و کشتار در میانمار اشاره رفته بود !! حس ناجوریست وقتی که انسان در مقابل عملی یا خبری دست و پا بسته بماند و نداند و نتواند که چه بکند ... این همان استیصال انسان معاصر است که در دست ساخته های خود اسیر مانده است !!! یک قوم و یک تفکر در توجیه سلائق و علائق خود براحتی دارد آدم می کشد ، می سوزاند ، آواره می کند !!
 
فیلم ها و کتا بهای تخیلی زیادی خوانده و دیده ایم که در آن انسان ها اسیر ربات های خودساخته می شوند و آنها اداره زندگی را بدست می گیرند !! البته نسخه های هالیوودی همیشه یک درصد امید در آخر فیلم نگهمی دارند و ناگهان یک قهرمان خیلی خاص از راه رسیده و کار را به خوبی و خوشی پایان می دهد ... ولی اگر بخواهیم جریان فیلم ها و نوشته ها را قبول بکنیم باید بدانیم که آن یک درصد انتهای فیلم بیشتر از یک آرزوی خام و خیالی دور نیست !!
 
امروز ما درگیر چیزی بنام سیاست ها و قوانین هستیم ، قوانینی که برای آسایش و آرامش انسان ها نوشته شده است !! قوانین و سیاست هایی که انسان ها را در کلونی های بزرگ و کوچک از هم جدا کرده است !! و در خط کشی ها و پشت مرزهای خودساخته اسیر کرده است !! از این مرزها تردد انسان ها با قوانین خاص تری صورت می گیرد ولی اندیشه ها ، تاسف ها و حسرت ها براحتی عبور می کنند و زندگی کلونی ها را تحت تاثیر قرار می دهد ...
 
تنها کسانی می توانند این قبیل رفتارها را نکوهش و تقبیح بکنند که علائق و سلائق شان از خودشان به بیرون راهی ندارد و کوجکترین آزاری از سلائق و علائق شان به دیگران نمی رسد !!
 
===
 
امروز برای همراهی ناهار ، قرار بر تهیه خیار ماست بود !! من علاقه زیادی به ماست و شیر محلی دارم و بانو در زمینه لبنیات پاستوریزه عمل می نمایند !! چند وقت پیش باتفاق دوستان از منطقه لیقوان ماست محلی خریده بودم و همه اش را خودم خوردم و بانو از ان دوست نداشت ( عموما بانوان عصر جدید از این نوع لبنیات بدلیل بوی ببعی اش خوششان نمی آید !! ) ، البته بدلیل اینکه ماست های محلی این منطقه فوق العاده خوشمزه هستند و البته کمی ترشمزه ؛ بعد از خوردن هر قاشق از آن یک صدای بعی هم در می آوردم  !!!!!!!! قرار شد که امروز برای هر کسی خیارماست جداگانه ای تهیه شود ، یکی با ماست محلی و یکی با ماست پاستوریزه
 

 
===
 
در وبلاگ یکی از دوستان در مورد آش رشته مطلبی گذاشته بودند و اینکه در جمعی هر کس از سلیقه ی خود در پختن آش رشته حرف زده و دلایل خاص خودشان را می آوردند و ... امروز در ضمن خریدهای سفارشی بانو ، یک کیلو هم سبزی آش خریدم و خلاصه اینکه برای شام آش رشته داشتیم !! من مطلب مربوط به وبلاگ دوست عزیز را نخوانده بودم و در جواب سوال بانو که اگر بجای لوبیای قرمز در آش لوبیا چشم بلبلی بریزیم چه می شود گفتم : " فرقی ندارد !!" ، اگر آن مطلب را خوانده بودم حتما اشاره می کردم که کتاب قانون آشپزی (!) استفاده انواع لوبیاها به جای هم را قدغن کرده است !!!
 

 
===
 
در دو روز گذشته مشغول کاردستی جدیدمان بودیم ، قرار شد یک زیرپائی کنفی برای اتاق کتابها درست بکنیم و بهمراه دو فقره صندلی و یک میز کنفی دکور آنجا را کنفی بکنیم !!

در بازار ما را نشان کرده اند و از راه که می رسیم می گویند :" آنهایی که کنف را کیلومتری می خرند ، آمدند !! "
 

 

Hemp: این را هم یاد گرفتم که نام انگلیسوی کنف می باشد ...