ناباوری !!
یکی از مشغولیت های زمانبر من بعد از بازنشستگی رفتن به مرکز شهر با اتوبوس واحد است ، تقریبا در یکی از زاویه های دور شهر ساکن هستیم و در هر نوبت حدود 40 دقیقه مهمان اتوبوس بی نظم شهری و افرادی هستم که در حال غر زدن هستند !!
تمام طول مسیر چیزهایی در خود دارد که می تواند اساس مطالعات اجتماعی قرار بگیرد ، البته اگر کشور ما نیاز به مطالعات داشته باشد ، اینجا همیشه کسانی هستند که همه چیز را می دانند !! بندرت پیش می آید که در طول مسیر یکی آدم را به حرف نگیرد و اگر چنین اتفاقی نیافتد چه چیزی بهتر از تماشای مسیر !!
مغازه های با انواعی از تابلوهای تبلیغاتی ، ایستگاههای بی صاحاب ، پارک های دوبله و سوبله ؛ دقیقا زیر تابلوی توقف ممنوع و یا پارک سراسر ممنوع ، حمل با جرثقیل را باید جمع بکنند !؟!؟ در این بلبشو بازار که پراید راه برای رفتن پیدا نمی کند کدام جرثقیل و از کدام مسیر می خواهد بیاید و ماشین متخلف را ببرد تا کجا که خودش یک عامل بزرگ برای ترافیک می شود !!!
امروز دو نفر در پشت سر من نشسته بودند و حسابی داشتند سیاسی حرف می زدند ، از کابینه ی جدید و دولت موفق و ... نمی خواستم چهره شان را ببینم و برای همین هر گاه که موضوع مهمی را مطرح می کردند فقط گوش می دادم !! یکی از موضوعات جالبی که درباره اش حرف می زدند اشتغال جوانان بود و اینکه دولت بایستی چند صد هزار شغل ایجاد بکند و ضمنا گریزی هم داشتند به این مطلب که برخی انتظارات از طرف برخی جناح ها ( همان داستان یک میلیون و سیصد هزار شغل در سال !! ) زیاده خواهی است و باید منتظر ماند تا دولت به وعده ای که داده عمل بکند !!!
دولتها چگونه ایجاد اشتغال می کنند !؟ با استخدام در شبکه های دولتی !!؟ یا با کارآفرینی !؟ شل کردن سر کیسه و اعطای امتیازات مختلف به برخی نزدیکان مانند ایجاد مناطق آزاد تجاری و تفریحی و ... !؟ توسعه سرمایه گذاری و ... !؟
مطمئنا ایجاد اشتغال نباید سخت تر از کنترل اشتغال بوده باشد ، یک اشتغال غلط و کاذب می تواند در ساختارهای اجتماعی تاثیرات زیانباری بگذارد و صدایش هم در نیاید و در زمان های دیگری اثرات خود را بروز بدهد و در درازمدت هم ملت و هم خود دولتها را درگیر بکند و شاید هم منجر به سقوط بشود !؟!؟ ایجاد اشتغال در زمان قبل از انقلاب ، بدون حساب و کتاب صورت گرفت و در نتیجه قدرت های بزرگ برای خودنمایی و بدست آوردن سهم بیشتر از بازار کار و سود ایران ، کارخانه های بزرگی را وارد کشور کرده و بهمراه آن فرهنگ زندگی جدید را وارد کردند ، فرهنگی که تا سالهای سال خود رژیم پهلوی را درگیر کرد و در ادامه منجر به انقلاب شد ؛ آیا واقعا دولت می تواند در سال 700هزار شغل ایجاد بکند و 4 سال به این کارش ادامه بدهد ، شاید !؟
یک تابلویی هست که همیشه مرا با خودش درگیر می کند ، " مرکز مبارزه با ناباروری " !!! همه ی کشورها با مسئله ی ناباروری مشکل دارند ولی بجای برخورد فرهنگی با این موضوع سعی می کنند تا از راه پزشکی با آن روبرو بشوند ... ناباروری نه در حوزه جمعیت که در حوزه فکر و اندیشه و مخصوصا در محیط های دانشگاهی (!) خطرات بمراتب زیادتری دارد !! کشورهای کم جمعیت و با بحران جمعیت پائین بدلیل داشتن ساختار خوب مدیریتی کمبود جمعیت خود را از طریق مهاجرپذیری تامین می کنند ولی کشوری مانند کشور ما که با جمعیت بومی خود مشکل دارد ، در آینده ای نه چندان دور چگونه خواهد توانست با مهاجرین ارزان قیمت و ارزان فرهنگ روبرو بشود ؟!
من همیشه وقتی این تابلو را می بینم با خود فکر می کنم دولتی که می خواهد از راه جلب اعتماد چرخ خودشرا بگرداند باید یک مرکز تاسیس بکند با عنوان " مرکز مبارزه با ناباوری " و در آنجا با یک کادر خیلی قوی و کارآمد علاوه بر پاسخگوئی به سوالات زیادی که مردم در روزمره با آنها مواجه هستند ، راههای نفوذ ناباوری را شناسائی و بموقع با آنها مبارزه بکند ...
- ۹۶/۰۵/۳۰