همینجوری ...
چند وقت پیش باتفاق یکی از دوستان می خواستیم جایی برویم و قبل از رسیدن به در خانه ی ما زنگ زد که شارژر را هم بردارم که گوشی اش در حال تلف شدن است !! منهم یکی از شارژرها را برداشتم و باتفاق رفتیم و برگشتنی در ماشین اش ماند و یک دقیقه بعد آیفون را زد که شارژر در ماشین مانده بود و بخاطر آن دور زده بود و رسانده بود ...
از سر تنبلی گفتم که همانجا پائین روی تانکر آب بگذارد تا پائین رفتنی بردارم !! شارژر را گذاشت و رفت ... عصر مهمان داشتیم و مشغول بودم و بعد هم که رفتم سراغ شارژر نبود !! از قرار معلوم یکی از همسایه ها برداشته بود ... از آن موضوع حدود یک ماهی می گذرد و من همچنان تنبل و پیگیر نیستم تا ببینم بالاخره آیا یکی صدایش بلند خواهد شد که این مال ما نبود و برداشتیم ( ایشالا با نیت خیر !! ) و به صاحب اش بدهیم دیگر ...
در اطراف تبریز شهری ست به خساست مشهور ، لابد شما هم حساس بشوید می بینید که مناطقی که حاصلخیزتر هستند و منعم تر ، اهالی خسیس تری دارند و منطق آنها بوی مقتصد بودن و علم اقتصاد می دهد !! و برعکس در دامنه ی کوهی بی آب و علف صاحب چند عدد بز ، مهمان پذیرتر و دست و دلبازتر است !؟!؟ القصه درباره مردم این شهر داستانک های زیادی ساخته اند که یکی از یکی واقعی تر و غابلا منقول از خودشان !! یکی از آنها بی ربط به داستان شارژر ما نیست :
مردی پسرش را فرستاده بود در خانه همسایه تا ریش تراششان را بگیرد تا سر و صورت خود را صفائی بدهد (!!) پسر دست خالی برمی گردد و می گوید که نبودند و مرد در حالیکه زیر لب غرغر میکرد می گوید : " حالا که نیستند برو ریش تراش خودمان را بیاور !! "
===
دیشب خانه مادرم مهمان بودیم و شب هم ماندیم و تازه یک فیلم خوب هم دیدیم با نام " آخرین فرمانروا " !! بد نبود ، مخصوصا که همه صحنه هایش برف داشت و مردم با اسکی اینسو و آنسو می رفتند و تاریخی هم بود و متعلق به ملت نروژ هم بود !! چون کنسرتی هم نبود که مجبور به تماشای فیلم نیمه شبی بشویم ، حوالی ساعت 12 خوابیدیم و صبح توفیقی شد تا بعد از صبحانه نیم ساعتی پای صحبت یکی از اساتید بنشینیم !! فکر کرده اید که در کشور ما استاد تقلبی زیاد است ، استاد تقلبی در تعریف دادوئی یعنی صاحبنظر غیرمتمرکز (!) یعنی یکی نرفته است 7 سال علوم سیاسی بخواند و دکترای سیاست بگیرد و حرفهای مستدل بزند و رفته 4 سال مرغداری خوانده است !! ولی 40 سال مطالعات سیاسی دارد و به همه چیز دارد نظر می دهد ، این چنین شخصی استاد تقلبی خوانده می شود و بنوعی پدرخوانده ی آن علم می باشد !! یکی از نمونه های بارز و امروزی اش وزیر پیشنهادی کشاورزی است که درادامه به او هم خواهیم پرداخت !!
یکی از این پدر خوانده های مشهور " استاد رحیم پور " است ، من بشخصه با ایشان مشکلی ندارم و معتقدم اگر تریبون خوب را ( مثلا بهترین ساعت شبکه یک !! ) بصورت نوبتی به او بدهند شاید بهترتر جواب بدهد تا اینکه تریبون بدون نوبت و اختصاصی به او بدهند و با خیال راحت درباره یک موضوع بسیار گسترده با روش از هر بوستان گلی (!) حرفی بزند ، امروز یک سخنرانی تاریخ گذشته از او پخش می کردند که بنوعی دهن کجی به جریان اصلاح طلبی امروزی بود با کوبیدن جریان اصلاح طلبی زمان مشروطه و مورد دار آن زمان (!) یکجای حرفش هم خیلی خوب بود و آن اینکه اشاره کرد که با جناح و شخص خاصی کاری ندارد و از ابتدا تا جائی که من گوش دادم فقط از این و آن حرف می زد و صد البته عنوان سخنرانی برای من جذاب بود و آن " تئوریسن های ما نمی توانیم " بود !!! در نیم ساعتی که من پای تی وی بودم ، یک مطلب در مورد اینکه اصلاح طلبی " ما می توانیم " چیست !؟ و اصلاح طلبی " ما نمی توانیم " چیست !؟ مطرح نشده بود و اشاره ها فقط به اشخاص و سوابق خانوادگی و اینکه از کدام چاله آب می خوردند و از پشت کدام کوه آمده بودند بود !!
دقیقا مثل اینکه یک گاو را در یک دشت پر آب و علف رها کرده باشند و از راهی که دوست دارد برود و از هر بوته ای که دوست دارد بخورد و ... و تازه کمتر از گاوی که 40 کیلومتر برای خوردن علف در کوه و بیابان گردش می کند ، شیر بدهد !! این یعنی همان استاد غیرمتمرکز !!
===
و آمممما وزیر کشاورزی پرسابقه ی کم علم و مطمئنا پرتعهد کشاورزی ما !!!! اول اینکه مگر وزیر متخصص سالهای قبل که حدود 24 سال وزیر کشاورزی بود و اتفاقا همشهری ما بود و قبل از وزارتش سالهای سال در زمان قبل از انقلاب رئیس کشت و صنعت مغان بود (که بعد از چهل سال مدیریت غلط هنوز حرفی برای گفتن دارد !!) چه گلی به سر کشاورزی این کشور زده بود که همه ی نماینده ها به عدم اطلاع آقای وزیر پیشنهادی گیر داده بودند تاایشان مجبور بشود تا بگوید اگر مدرک اش مرتبط با کشاورزی نیست ، در عوض 40 سال است که در ساختمان وزارت کشاورزی کار می کند !!!! چرا مردم در تاریخ دوست دارند بخوانند که تقی شاگرد آشپزباشی پشت در کلاس گوش می ایستاد و شد امیرکبیر کشور و چقدر هم با افتخار بیان می کنند و نمی گویند شاگرد آشپزباشی که بشود وزیرکبیر (!) چه گلی به سر کشور می زند (!؟!؟! ) و اگر می تواند بزند چرا وزیر پیشنهادی نمی تواند از اتاق های اداره کشاورزی به وزارت برسد !؟!؟ ولی یکنفر از نماینده ها که استاد سلفی گرفتن هستند ، نمی رود بجای چهارچشمی نگاه کردن به مادام موگرینی (!) چهار تا صفحه از اینستاگرام فرنگی ها را دید بزند و از حاشیه ی خوب صفحات بد مطالب تازه کشف بکند و به وزیر کشاورزی بگوید ، با گیر دادن به هندوانه و گوجه فرنگی و پیاز کار درست نمی شود باید اصلاحات ریشه ای در کشاورزی بشود ؛ باید دانائی به جامعه ی کشاورزی تزریق بشود و دانائی همان مدرک لیسانس کشاورزی بی خاصیت نیست و نمونه اش را من در دو عکس نشان خواهم داد ...
چند سال پیش رفته بودیم به شهرستان خوی ، مرکز تخمه ایران !! شهری که به لطف میلیون ها تومان رشوه و زیرمیزی چاههای عمیق شان دو برابر عمیقتر شده و درآمدشان از کشاورزی غلط و یهوئی چندبرابر شده و باتفاق آرا قاتل اصلی دریاچه ی ارومیه هستند !!! در یک مزرعه ی آفتابگردان ما به آفتابگردانهایی برخوردیم که برای چیدن آنها ابتدا چند نفر قلچماق لازم بود تا با ساطور و تبر ، ساقه های آنها را بشکنند ( مانند ساقه لوبیای سحر آمیز شده بودند !!! ) و بعد تازه یم رسیدند به محصولی که نصف اش را کلاغ ها خورده بودند و غالبا به دلیل بزرگی بیش از حد دانه هایشان نیمه پر درآمده بود !!! برای یکی مثل من که تازه داشتم از مزرعه آفتابگردان دیدن می کردم ، اینهمه ابهت و بزرگی شاید دلیل برای مرغوبیت بود !!!
چند وقت بعدتر در گشت و گذار اینترنتی به صفحات برخی عکاسان راه پیدا کردم که در فضای زیبای انواعی از مزارع عکس های زیبا می گرفتند !! حالا از نازیبائی سوژه ها که بگریم در پشت صحنه ی آنها مطالب خوبی نهفته بود !!! مزارع آفتابگردان با کشت صنعتی و مرتب و زیبا با محصولات بمراتب بزرگتر و مرغوبتر که نشان می داد هر ده هکتارش از یک هکتا رما کمتر زحمت می برد و آب می خورد و بلعکس بار می دهد !!!! حالا هی وزیر بگوید هندوانه نکارید ، فردا خواهیم دید در امارات بی آب هنوانه تولید خواهند کرد شیرینتر از هندوانه های ما و ارزانتر و زیباتر !!؟ جای انگشت گذاشتن در جایگاههای بالادستی اینها هستند نه اینکه نماینده زنجان از رئیس مجلس وقت بگیرد تا بیاید پشت تریبون و بگوید چون وزیر پیشنهادی فلان وزارتخانه زنجانی الاصل می باشد صرفا برای عرض ارادت آمده است و مصدع اوقات نمی شود !!!! شما را نمی دانم ، از تماشای چنین تلویزیونی که نادانی را جار می زند ، شرمنده بیخوابی می شوم !!!!
فرق کاملا مشهود است !!!
- ۹۶/۰۵/۲۷