صداقت و راستی
يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۳۸ ب.ظ
دو روز پیش بود انگار که در ماشینی نشسته بودم و رادیو باز بود و یکعده داشتند سر اینکه اصلا وزارت ورزش باشد یا نه !؟ و اینکه چه کسانی می تواند این پست را تصاحب کنند بحث می کردند ... مدعوین هم آدمهای سبکی نبودند ؛ وزن مدیریتی قابل توجهی داشتند !!!!
یکی از آنها حداقل 35 سال سابقه مدیریتی داشت ( از قرار معلوم همشهری هم تشریف دارد !! ) ، آنهم در هر پستی که به شانس اش خورده بود ، یعنی ایشان را مادر سر راه پاستور گذاشته بود تا هر کجا که لازم بود ( خالی بود ! ) بکار بگیرند ، وزیر نشده بود ولی از آن دسته بود که کار بالادستی و پائین دستی را باهم یکسره می کرد !! از بی تدبیری هایش در صنایع و سازمان گسترش ، ما و کارخانه ها باندازه ی لعنتی که هفت پشت اش از آن استفاده ببرد ، ضرر برده بودیم !! آن دیگری هم مدیر روزنامه خبر ورزشی بود و مطمئنا ورزش خوان ها می شناسندش !! شکر خدا که من ورزشکار تشریف دارم و کاری با ورزش بین ها و ورزش خوان ها ندارم !! جالبی بحث حضرات در این بود که هر کدام داشتند در دستگاه مخالف می خواندند !؟!؟
آنکه باید از زاویه ورزش به مسئله نگاه می کرد داشت از زاویه مدیریتی بحث را دنبال می کرد و اعتقاد داشت که وزیر ورزش باید یک مدیر حرفه ای و کاربلد باشد و لازم نیست حتما ورزشکار بوده باشد و باید قدرت تجزیه و تحلیل و مدیریت در راس چنین سازمانی را داشته باشد !!! و برعکس ایشان ، آقای مدیر مادرزاد ، اعتقاد داشت که باید به مسئله جور دیگر نگاه کرد ، نباید فکر کرد که ورزشکار مدیریت بلد نیست !! وقتی یک ورزشکار از مسابقات محلی به مسابقات ملی می رود و از مسابقات ملی به مسابقات بین المللی و المپیک می رود ، مطمئنا فردیست با برنامه و با دید خوب و مدیریت کافی و حرفه ای را در این مراحل یاد گرفته است و چه بسا یک ورزشکار حرفه ای از امثال بنده ( بقول خودش !! ) که از دانشگاه وارد حوزه ی مدیریت شده است ، کارآیی بهترتری داشته باشد !!
بحث بی سر و ته و طبق برداشت دودوزه بازانه ی حضرات ادامه داشت که من از گوشرسِ رادیو خارج شدم !!!
دور زمانی قبل از این من مطلبی از یک بزرگوا ردر مورد صداقت خوانده بودم و اینکه صداقت بار ارزشی دارد و با راستی و درستی فرق دارد ... صداقت راستی را شامل می شود ولی راستی قسمتی از صداقت می تواند باشد و نه همه ی آن ، ربطی هم به فارسی و عربی بودن موضوع ندارد ، چون ما کلمات را از بار ملیتی آن خارج کرده ایم و چه بسا کلمه ای که ما استفاده می کنیم و ریشه ی عربی دارد در مناطق عرب نشین آنچنان کاربردی که منظور ما را حمل و نقل می کند را نداشته باشد !!!
مطمئنا حرفی که آقایان می زدند راست و درست بود ولی صداقت نداشتند ... چرا که بعد از سی و اند سال مدیریت غلط داشتند اذعان می کردند به ناکاربلدی !!! این روزها که باندازه ی کافی گند مدیریتی در خیلی جاها بالا آمده است ، کسانی که ماندن در سنگر مدیریت را وظیفه ی دینی قلمداد می کردند و هر چه از این راه بدست آورده بودند را " هذا من فضل ربی !! " می دانستند ،دنبال راه فرار می گردند تا خودشان را کنار بکشند و مثلا کار را بدست نیروهای جوانتر و کاربلدتر بدهند و بروند با دسترنج سالیان سال مدیریت شان آخر عمری در یکی از جزایر و کشورهای دور (!) به عبادت و استغفار مشغول باشند !!!! و احیانا مانند برخی های ( مانده و رفته !! ) از دور بنشینند و هی بگویند در زمان این مسایل نبود و فلان بود و مقصر فلانی بود و ... و بشوند آدم خوب روزگار !!!!
یکی از آنها حداقل 35 سال سابقه مدیریتی داشت ( از قرار معلوم همشهری هم تشریف دارد !! ) ، آنهم در هر پستی که به شانس اش خورده بود ، یعنی ایشان را مادر سر راه پاستور گذاشته بود تا هر کجا که لازم بود ( خالی بود ! ) بکار بگیرند ، وزیر نشده بود ولی از آن دسته بود که کار بالادستی و پائین دستی را باهم یکسره می کرد !! از بی تدبیری هایش در صنایع و سازمان گسترش ، ما و کارخانه ها باندازه ی لعنتی که هفت پشت اش از آن استفاده ببرد ، ضرر برده بودیم !! آن دیگری هم مدیر روزنامه خبر ورزشی بود و مطمئنا ورزش خوان ها می شناسندش !! شکر خدا که من ورزشکار تشریف دارم و کاری با ورزش بین ها و ورزش خوان ها ندارم !! جالبی بحث حضرات در این بود که هر کدام داشتند در دستگاه مخالف می خواندند !؟!؟
آنکه باید از زاویه ورزش به مسئله نگاه می کرد داشت از زاویه مدیریتی بحث را دنبال می کرد و اعتقاد داشت که وزیر ورزش باید یک مدیر حرفه ای و کاربلد باشد و لازم نیست حتما ورزشکار بوده باشد و باید قدرت تجزیه و تحلیل و مدیریت در راس چنین سازمانی را داشته باشد !!! و برعکس ایشان ، آقای مدیر مادرزاد ، اعتقاد داشت که باید به مسئله جور دیگر نگاه کرد ، نباید فکر کرد که ورزشکار مدیریت بلد نیست !! وقتی یک ورزشکار از مسابقات محلی به مسابقات ملی می رود و از مسابقات ملی به مسابقات بین المللی و المپیک می رود ، مطمئنا فردیست با برنامه و با دید خوب و مدیریت کافی و حرفه ای را در این مراحل یاد گرفته است و چه بسا یک ورزشکار حرفه ای از امثال بنده ( بقول خودش !! ) که از دانشگاه وارد حوزه ی مدیریت شده است ، کارآیی بهترتری داشته باشد !!
بحث بی سر و ته و طبق برداشت دودوزه بازانه ی حضرات ادامه داشت که من از گوشرسِ رادیو خارج شدم !!!
دور زمانی قبل از این من مطلبی از یک بزرگوا ردر مورد صداقت خوانده بودم و اینکه صداقت بار ارزشی دارد و با راستی و درستی فرق دارد ... صداقت راستی را شامل می شود ولی راستی قسمتی از صداقت می تواند باشد و نه همه ی آن ، ربطی هم به فارسی و عربی بودن موضوع ندارد ، چون ما کلمات را از بار ملیتی آن خارج کرده ایم و چه بسا کلمه ای که ما استفاده می کنیم و ریشه ی عربی دارد در مناطق عرب نشین آنچنان کاربردی که منظور ما را حمل و نقل می کند را نداشته باشد !!!
مطمئنا حرفی که آقایان می زدند راست و درست بود ولی صداقت نداشتند ... چرا که بعد از سی و اند سال مدیریت غلط داشتند اذعان می کردند به ناکاربلدی !!! این روزها که باندازه ی کافی گند مدیریتی در خیلی جاها بالا آمده است ، کسانی که ماندن در سنگر مدیریت را وظیفه ی دینی قلمداد می کردند و هر چه از این راه بدست آورده بودند را " هذا من فضل ربی !! " می دانستند ،دنبال راه فرار می گردند تا خودشان را کنار بکشند و مثلا کار را بدست نیروهای جوانتر و کاربلدتر بدهند و بروند با دسترنج سالیان سال مدیریت شان آخر عمری در یکی از جزایر و کشورهای دور (!) به عبادت و استغفار مشغول باشند !!!! و احیانا مانند برخی های ( مانده و رفته !! ) از دور بنشینند و هی بگویند در زمان این مسایل نبود و فلان بود و مقصر فلانی بود و ... و بشوند آدم خوب روزگار !!!!
- ۹۶/۰۵/۲۲