روز اول
پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۳۶ ب.ظ
امروز روز اول باز نشستگی بود ، البته دیروز تا انتهای شب مهمان بودم و نیمه اول روز اول بازنشستگی ام محکوم به خواب بود ... یکی از همکاران می گفت که بعد از بازنشسته شدن ،دل سیر خواهم خوابید و هر روز ساعت 10 بلند خواهم شد !!
ولی من از روزی که جریان بازنشستگی راه افتادم ،نگران سحرخیزی هایم بودند ... همه ی ما می دانیم که چه چیز خوب است و چه چیز خوب نیست ولی غالبا تا مجبور نباشیم در انتخاب هایمان ملاک را بر تنبلی گذاشته و شکوه کنان دنبال انتخاب مان می رویم ...
یکی دو تا تلفن داشتم از دوستان و همکاران برای تبریک و برای همین از ساعت ۸ به بعد خوابم حکم شلوارهای وصله دار را پیدا کرد ... دیشب یک بحثی در زمینه فروش ماشین سازی داشتیم و من روی خط میانه (!) توضیح داده و سعی می کردم جوانب احتیاط را داشته باشم و طرف کسی را نگیرم !! یک جای بحث رسیدیم به قیمت گذاری و نحوه قیمت گذاری و من اشاره کردم به زمانی که یکنفر آمده بود و مانند کهنه فروش ها و سمسارها از ما درباره قیمت وسایل و تجهیزات هر کارگاه سوال می کردند !! یک قسمتی داشتیم که شدیدا مستهلک بود و در زمان تفکیک کارخانه از ماشین سازی برای آن سیستم 1250 تومان وجه رایج کشور قیمت گذاشته بودند ؛ آنهم برای اینکه صفر دیده نشود و دلیل هم این بود که از نظر حسابداری صنعتی و اعمال استهلاک های سالانه تقریبا قیمت اش صفر شده بود !!! من در جواب شوال کننده گفتم : قیمت این سیستم ۰ است ولی اگر بلد بودند در کارخانه همسایه مان که تراکتور سازی باشد یکی مثل این و به قیمت ۵۰۰میلیون تومان می زدند !!!! و رسیدیم به بحث شلوار وصله دار و اینکه شلوار وصله دار را نمی شود فروخت ولی می شود تا سالهای سال استفاده کرد !!!
بعد زا ان نشستم برای ویرایش مطالب وبلاگ در سال ۹۵ ، این بار زرنگ شده و همان خرداد ماه انتقال مطالب را انجام داده بودم !! سال قبل حوالی مرداد ماه بود که مطالب ۹۴ را انتقال داده بود !!! همان مرور زیرچشمی هم جذاب و زیبا بود ...
کمی کارخانه کرده و بعد از شستشو ، باتفاق بانو رفتیم خرید ... آدم باید شکرگزار باشد ، چهل سال پیش اگر می خواستیم این مقدار وسیله بخریم باید شصت باز بازار را بالا و پائین می کردیم ولی حالا اب ورود به یک هایپر مارکت و فروشگاه بزرگ ،همه ی خریدهادر کمرین زمان صورت گرفته و خیال آدم راحت می شود !!
بعد زا ظهر باتفاق یکی از دوستان به کارگاه لیزر سری زده و لوستر بالای میز غذاخوری را بصورن بدو بدو کار کردیم ؤایشالا بعد از نصب ،عکس اش را در ملاعام منتشر خواهم کرد ...
یکی دو تا تلفن داشتم از دوستان و همکاران برای تبریک و برای همین از ساعت ۸ به بعد خوابم حکم شلوارهای وصله دار را پیدا کرد ... دیشب یک بحثی در زمینه فروش ماشین سازی داشتیم و من روی خط میانه (!) توضیح داده و سعی می کردم جوانب احتیاط را داشته باشم و طرف کسی را نگیرم !! یک جای بحث رسیدیم به قیمت گذاری و نحوه قیمت گذاری و من اشاره کردم به زمانی که یکنفر آمده بود و مانند کهنه فروش ها و سمسارها از ما درباره قیمت وسایل و تجهیزات هر کارگاه سوال می کردند !! یک قسمتی داشتیم که شدیدا مستهلک بود و در زمان تفکیک کارخانه از ماشین سازی برای آن سیستم 1250 تومان وجه رایج کشور قیمت گذاشته بودند ؛ آنهم برای اینکه صفر دیده نشود و دلیل هم این بود که از نظر حسابداری صنعتی و اعمال استهلاک های سالانه تقریبا قیمت اش صفر شده بود !!! من در جواب شوال کننده گفتم : قیمت این سیستم ۰ است ولی اگر بلد بودند در کارخانه همسایه مان که تراکتور سازی باشد یکی مثل این و به قیمت ۵۰۰میلیون تومان می زدند !!!! و رسیدیم به بحث شلوار وصله دار و اینکه شلوار وصله دار را نمی شود فروخت ولی می شود تا سالهای سال استفاده کرد !!!
بعد زا ان نشستم برای ویرایش مطالب وبلاگ در سال ۹۵ ، این بار زرنگ شده و همان خرداد ماه انتقال مطالب را انجام داده بودم !! سال قبل حوالی مرداد ماه بود که مطالب ۹۴ را انتقال داده بود !!! همان مرور زیرچشمی هم جذاب و زیبا بود ...
کمی کارخانه کرده و بعد از شستشو ، باتفاق بانو رفتیم خرید ... آدم باید شکرگزار باشد ، چهل سال پیش اگر می خواستیم این مقدار وسیله بخریم باید شصت باز بازار را بالا و پائین می کردیم ولی حالا اب ورود به یک هایپر مارکت و فروشگاه بزرگ ،همه ی خریدهادر کمرین زمان صورت گرفته و خیال آدم راحت می شود !!
بعد زا ظهر باتفاق یکی از دوستان به کارگاه لیزر سری زده و لوستر بالای میز غذاخوری را بصورن بدو بدو کار کردیم ؤایشالا بعد از نصب ،عکس اش را در ملاعام منتشر خواهم کرد ...
- ۹۶/۰۴/۰۱