دَمِ افطاری ها !!
دیشب پای تی وی بودم ؛ البته نه به اختیار !! وقتی تی وی در آشپزخانه باشد و میز افطار در آنجا چیده شده باشد ، ناچارا چشم به آن می افتد... یک نیم نفسی " سریال نفس " را دیدم ، تقریبا بهمین اندازه هم هفته قبل دیده بودم !!
هفته قبل که یک نظر حلال(!) به سریال نفس انداختم با آنچه می دیدم حدس زدم که شاید رونویسی از زندگانی خانم ابتکار بوده باشد !!!
برعکس دهه شصتی ها و هفتادی های کنار دستم که نمی
توانند بیاد بیاورند سالهای 57 تا61 را و دهه هفتادی هایی که اصلا داستان های آن زمان
را و قاراشمیش بازاری های موجود را نمی توانند قبول بکنند و حتی خودم که دست اطلاعاتم
به سالهای قبل از انقلاب و حرکت های گروههای مختلف سیاسی کوتاه است ... ساختن یک چنین سریالی
آنهم بعد از 40 سال چه توجیه می تواند داشته باشد و چه هدفی را دنبال خواهد کرد !؟
رای اولی های این سالها نوار سبزی به مچ اش می بندند و آزادی شان را بنام کسی فریاد می
زنند که در آن سالها متولی انقلاب فرهنگی بود و صدها هزار نفر را با خط کش فهم خود سنجیده
و آواره وطن کرده ، راهی زندان کرده ، از کار بیکار کرده ، از دانشگاه اخراج کرده و
چه بسا ... و حالا در حصر خانگی خودش ، سمبل آزادی شده است و ایضا بنفش و ایضا هر رنگی که بوی فریب دارد
و بعد از آن نوبت به سریال دیگری رسید که بگمانم " زیر پای مادر " بود !! یک سریال از نوع داش مشدی که بیشتر مرا یاد فیلمهای پیش پاافتاده ی دهه 40 - 50 می انداخت که در آن شخصیت هایی مانند بهروز وثوقی و فردین و ... نقش می رفتند !! انتخاب همیشه در زندگی ما وجود دارد ، ما همیشه در لحظه خوب را انتخاب می کنیم ولی گاه حساب و کتاب مان غلط است و نتیجه بد می دهد !! ولی وقتی بد را انتخاب می کنیم نه به این دلیل که نمی دانیم بد نیست بلکه برای دور و جدا نماندن از قافله و جذب رای بیشتر و مشتری و بیننده بیشتر و ... آن وقت یک جای گنده ای در دلمان باز می کنیم که وجدانمان برود آنجا بسط بنشیند و هی زیر گوش دلمان غر بزند که چرااااا !؟
وقتی حس تنهایی من بیشتر به چشمم می آید که می بینم چیزهایی که دوست ندارم ، دوستداران زیادی دارد !!
- ۹۶/۰۳/۲۵