قناعت و سبکباری ...
يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۲ ب.ظ
زندگسیت دیگر ، هر روز برای روز بعد چیزی می افزائیم و هرچه به جلو می رویم سنگین تر می شویم ... و اطرافمان شلوغ تر می شود و چه بسا میان چیزهایی که از گذشته با خود حمل می کنیم، گم وگور بشویم !!
چیزهایی که ما بهمراه خود از گذشته به آینده و حال می آوریم و می بریم ، بخشی از رفع نیازهای غیرلازم و افزون خواهی های ما می باشند ، وسایلی که با کمٍ آنها هم می شد روزگارمان را بگذرانیم ولی بنا بر احتیاط که غالبا از وسوسه های اطرافیان و از دسائس شیطان است (!) کمی بیشتر تهیه کرده ایم و در قبال آن پول زیادتری پرداخته و از همین راه علاقه ای به آنها کسب کرده ایم ... این وسایل مانده از رفع نیازها ، در گوشه هایی از زندگی ما که نامش روز مباداست (!) نگهداری می شوند و در زمان هایی بعد نه تنها بدرد زندگی مان نمی خورند بلکه دست و پاگیر می شوند ...
افراد کمی هستند که می توانند در زمان های مختلف و بهانه های مختلف ، مانند خانه تکانی و کمک به مستمندان و تهیدستان (!) آنها را از خود جدا ساخته و دور نمایند که این امر هم غالبا با نیت خوب همراه است ولی بنظر من نباید به ثوابی که از آن انتظار می رود زیاد دل خوش داشت (!؟) قرار نیست چیزی که نیاز ما را تامین نمی کند و اضافه و دست و پاگیر مانده است ، با بخشیدن اجباری (به بهانه از سر باز کردن !!) ثوابی برای ما بیاورد که از استفاده اش بیشتر باشد !! و از قرار معلوم بخشیدن به تهیدستان نباید از مانده ها و مستعمل ها باشد که این امر بنوعی تائید مقام نفس خویش است و ذلیل نگاه کردن به دیگرانی که بدلایلی در مقام پست تری قرار گرفته اند (!) اگر این اموال و بخشش ها در زمان مفید و مناسبی صورت می گرفت مصداق انفاق و بخشش واقعی بود و ارزش ثواب داشت ؛ بهرحال به اندازه ای که آنها را از خودمان دور کرده و نیازی را مرتفع می کنند ، ارزشمند هستند.
افراد زیادی هم هستند که در زمان های مختلف و بدون هدف خاصی ، آنها را از خود دور کرده و دور می ریزند !! اینها مصادیق بارز اسراف کاری هستند و این دور ریختن نه تنها انها را سبکبار نمی کند بلکه تشنه تر می کند برای تهیه بیشتر و بهتر وسایل اضافه ، آنها هیزم کشان بازار گرمی مصرف گرائی هستند و بصورت دیوانه واری هی میخرند و هی می خرند !! برای اها خرید ضرورت دارد و نه چیزی که می خرند و برای همین دائما در حال تولید وسایل اضافه و دست و پاگیر هستند و بهمان اندازهو سرعت در حال دور ریختن آنها ... اگر هم قسمتی را به موسسات خیریه و افراد نیازمند بدهند ، مطمئنا در این عمل خود ، خودنمائی و خود نشان دادن را مدنظر قرار داده اند !!
وسایلی که ما برای خود جمع می کنیم ، حتی اگر اضافی هم نباشند ، باندازه ای که هستند از ما وقت و انرژی و علاقمندی جذب می کنند و خیلی خوب است که یاد بگیریم تا با حداقل ها به خوبی گذران زندگی بکنیم و عاقلانه رفتار بکنیم ... بنظر من این معنی به معنای قناعت نزدیکتر خواهد بود ، شاید معنای عامه قناعت که « با کمٍ زندگی ، ساختن باشد » ، زیاد به حقیقت قناعت نزدیک نباشد !؟ گذران اجباری نمیتواند یک معنای بزرگ و جامع را پوشش بدهد !! زندگی کردن عاقلانه و هشیارانه با حداقل ریخت و پاش ها که دارای جنبه های فردی و مزیت های اجتماعی باشد ، به حقیقت قناعت نزدیک تر خواهد بود.
در خانه ی قدیمی هم که بودیم من با وادرم در مورد اضافه بودن وسایلم مشکل داشتم ، همیشه از این بابت گلایه مند بود و توجیهات من برای اضافه نبودن ، زیاد نبودن را کفاف نمی کرد !! پرداختن به چند رشته ی ورزشی باعث می شد تا همان حداقل وسایل مورد نیاز ، زیاد دیده شوند و برای همین من باندازه ی یکی دو کمد و یا یک اتاق بزرگ وسایل داشتم !!! اگر کسی در رشته ی اسکی فعالیت بکند می تواند حدس بزند که حداقل وسایل که شامل کفش و لباس مخصوص و ... باشد چقدر می تواند جا بگیرد و همچنین وسایل که برای یک کوهنورد که یک پله از کوهنورد معمولی بالاتر محسوب می شود و برنامه های شب مانی و ... دارد چقدر جا می گیرد و بقیه هم که هستند ........
در جابجائی قبلی از خانه ی قدیمی به آپارتمان قبلی ، تمام وسایل من که از نظر مادرم اضافی بودند و از نظر خودم ضروری (!) به کم دیواری اتاقم که بسیار جادار بود منتقل شد و مشکلی ایجاد نکرد ، هرچند دعوا بر سر آنها همیشه بود و خواهد بود !! در انتقال از آپارتمان قبلی به آپارتمان جدید خودمان ، قسمتی از وسایل که انتقال یافته اند ،مانند وسایل یک جنگ زده ی فرار (!) در گوشه ای از اتاق مانده اند ،نه در انتظار سر و سامان گرفتن ، بلکه تعیین تکلیف !!!! قرار بود در این چند روز تعطیل فکری به حال آنها بکنم ولی امروز بجز ساعتها تماشا کاری نکرده ام ...
حالا اینها وسایل زندگی هستند و به چشم می آیند ، افکار و عقاید اضافی را چکار می توانیم بکنیم ، مطمئنا آنها در سنگین تر کردن سرعت زندگی مان نقش بسیار بالاتری دارند قابل مخفی کردن هستند و بهمان اندازه در رها شدن از دست شان ، معضل تر !!
افراد کمی هستند که می توانند در زمان های مختلف و بهانه های مختلف ، مانند خانه تکانی و کمک به مستمندان و تهیدستان (!) آنها را از خود جدا ساخته و دور نمایند که این امر هم غالبا با نیت خوب همراه است ولی بنظر من نباید به ثوابی که از آن انتظار می رود زیاد دل خوش داشت (!؟) قرار نیست چیزی که نیاز ما را تامین نمی کند و اضافه و دست و پاگیر مانده است ، با بخشیدن اجباری (به بهانه از سر باز کردن !!) ثوابی برای ما بیاورد که از استفاده اش بیشتر باشد !! و از قرار معلوم بخشیدن به تهیدستان نباید از مانده ها و مستعمل ها باشد که این امر بنوعی تائید مقام نفس خویش است و ذلیل نگاه کردن به دیگرانی که بدلایلی در مقام پست تری قرار گرفته اند (!) اگر این اموال و بخشش ها در زمان مفید و مناسبی صورت می گرفت مصداق انفاق و بخشش واقعی بود و ارزش ثواب داشت ؛ بهرحال به اندازه ای که آنها را از خودمان دور کرده و نیازی را مرتفع می کنند ، ارزشمند هستند.
افراد زیادی هم هستند که در زمان های مختلف و بدون هدف خاصی ، آنها را از خود دور کرده و دور می ریزند !! اینها مصادیق بارز اسراف کاری هستند و این دور ریختن نه تنها انها را سبکبار نمی کند بلکه تشنه تر می کند برای تهیه بیشتر و بهتر وسایل اضافه ، آنها هیزم کشان بازار گرمی مصرف گرائی هستند و بصورت دیوانه واری هی میخرند و هی می خرند !! برای اها خرید ضرورت دارد و نه چیزی که می خرند و برای همین دائما در حال تولید وسایل اضافه و دست و پاگیر هستند و بهمان اندازهو سرعت در حال دور ریختن آنها ... اگر هم قسمتی را به موسسات خیریه و افراد نیازمند بدهند ، مطمئنا در این عمل خود ، خودنمائی و خود نشان دادن را مدنظر قرار داده اند !!
وسایلی که ما برای خود جمع می کنیم ، حتی اگر اضافی هم نباشند ، باندازه ای که هستند از ما وقت و انرژی و علاقمندی جذب می کنند و خیلی خوب است که یاد بگیریم تا با حداقل ها به خوبی گذران زندگی بکنیم و عاقلانه رفتار بکنیم ... بنظر من این معنی به معنای قناعت نزدیکتر خواهد بود ، شاید معنای عامه قناعت که « با کمٍ زندگی ، ساختن باشد » ، زیاد به حقیقت قناعت نزدیک نباشد !؟ گذران اجباری نمیتواند یک معنای بزرگ و جامع را پوشش بدهد !! زندگی کردن عاقلانه و هشیارانه با حداقل ریخت و پاش ها که دارای جنبه های فردی و مزیت های اجتماعی باشد ، به حقیقت قناعت نزدیک تر خواهد بود.
در خانه ی قدیمی هم که بودیم من با وادرم در مورد اضافه بودن وسایلم مشکل داشتم ، همیشه از این بابت گلایه مند بود و توجیهات من برای اضافه نبودن ، زیاد نبودن را کفاف نمی کرد !! پرداختن به چند رشته ی ورزشی باعث می شد تا همان حداقل وسایل مورد نیاز ، زیاد دیده شوند و برای همین من باندازه ی یکی دو کمد و یا یک اتاق بزرگ وسایل داشتم !!! اگر کسی در رشته ی اسکی فعالیت بکند می تواند حدس بزند که حداقل وسایل که شامل کفش و لباس مخصوص و ... باشد چقدر می تواند جا بگیرد و همچنین وسایل که برای یک کوهنورد که یک پله از کوهنورد معمولی بالاتر محسوب می شود و برنامه های شب مانی و ... دارد چقدر جا می گیرد و بقیه هم که هستند ........
در جابجائی قبلی از خانه ی قدیمی به آپارتمان قبلی ، تمام وسایل من که از نظر مادرم اضافی بودند و از نظر خودم ضروری (!) به کم دیواری اتاقم که بسیار جادار بود منتقل شد و مشکلی ایجاد نکرد ، هرچند دعوا بر سر آنها همیشه بود و خواهد بود !! در انتقال از آپارتمان قبلی به آپارتمان جدید خودمان ، قسمتی از وسایل که انتقال یافته اند ،مانند وسایل یک جنگ زده ی فرار (!) در گوشه ای از اتاق مانده اند ،نه در انتظار سر و سامان گرفتن ، بلکه تعیین تکلیف !!!! قرار بود در این چند روز تعطیل فکری به حال آنها بکنم ولی امروز بجز ساعتها تماشا کاری نکرده ام ...
حالا اینها وسایل زندگی هستند و به چشم می آیند ، افکار و عقاید اضافی را چکار می توانیم بکنیم ، مطمئنا آنها در سنگین تر کردن سرعت زندگی مان نقش بسیار بالاتری دارند قابل مخفی کردن هستند و بهمان اندازه در رها شدن از دست شان ، معضل تر !!
- ۹۶/۰۳/۱۴