روباه و خرگوش ، بتنی !!
جهان در هفته ای که گذشت ، برنامه ای بود که سواد سیاسی آن روزهای ما به آن وصل بود ، البته خیلی ها بودند که ظهر جمعه را در نماز جمعه و عصر را پای صدای آمریکا می گذراندند و سواد سیاسی شان بیشتر از ما بود !! یک جمله معروفی هم داشت ؛ در انتهای نگاه تفسیری از نوع " هر آنچه دوست داشت " ، می گفت : " این سوالی ست که آینده به آن جواب خواهد داد !! "
ما هر روز مسایل مختلفی را می بینیم و مسایل مختلفی را تفسیر می کنیم و نظر می دهیم و شاید این نظر دادن ها و خود را صاحبنظر دانستن ها یکی از دلایل رشد وبلاگ نویسی باشد ... بهرحال شما زیاد جدی نگیرید !
در مسیر کوهستانی ، در انتهای خوان چهارم ، یک آلاچیق بتنی ساخته اند که زمانی قرار بود آنها را از طریق مزایده به دکه های فروش هله هوله اجاره بدهند ، حالا چرا نداده اند به ما چه ؟! در قسمت پائین و رو به شهر یک مجسمه روباه گذاشته اند و در قسمت بالا و رو به کوه مجسمه ی بتنی خرگوش !!
هر شب که از کنار آنها رد می سوم ، تفسیر تازه ای در ذهنم شکل می گیرد ...
نوبت اول که دیدم از دور سگ پنداشتم و وقتی نزدیک شدم دیدم روباه است و با خود گفتم ، کمی شیب نگاه و کمی خستگی و کمی نور کم باعث اینهمه اشتباه شده است ، بعید نیست اگر مردم از خستگی زندگی و دوندگی روزمره و ... انسان های فریبکار را با انسان های باوفا و خدمتگزار اشتباه بگیرند و سرنوشت خود را بدست نااهلان بسپارند !!
نوبت دوم که دیدم ، خواهربانو و باجناق گرامی ، همراه ما بود و گفتم : ببینید ... روباه رو به پائین ایستاده و خرگوش رو به بالا ، برخی ها در زندگی اینگونه هستند ، پشت به روزی ایستاده اند و بدبختانه انتظار می کشند ، کافیست نگاهی به دور و بر خود بیاندازند ...
دیشب وقتی داشتم از کنار آنها می گذشتم ، با خود فکر کردم که زرق و برق زندگی شهری ، روباه را که مظهر فریبکاری است را فریب داده و دلش را برده است ، طوری که بیخیال خرگوش شده است
و هر شب داستانی دارم با این روباه و خرگوش بتنی ...
چون دو مجسمه در یک راستا نبودند و نو کافی نبود ، عکس مجسمه ها را تکی انداختم و در این کار از باریش کمک گرفتم ، یکی باید گوش خرگوش را می گرفت !!
- ۹۶/۰۳/۱۲