رویائی ها
در این چهار روزی که داستان خوابم آشفته شده است و خوابهایم تکه تکه و پازلی !! دوبار خواب دیده ام از نوع فوق العاده که نه تنها بازسازی آن در قالب کلمه و نوشته حیلی سخت می باشد بلکه بیادآوردن آنهمه زیبائی هم خیلی سخت است !!
زیبائی ، آنهم در حد و اندازه های بسیار زیاد ، چنان مسحور کننده است که قسمتی از حافظه ما ، که نقش آن بیادسپردن خلاصه ی قابل تعریف از یک جریان است ( این قسمت در این یکی دو شب کشف شده است !! ) تعطیل شده و از نت برداری باز می ماند !! این حالت که ما را در وضعیت نمی دانم چگونه توصیف بکنم !؟ قرار می دهد را شاید هر انسانی ، تجربه کرده باشد !! این وضعیت دقیقا در زمان مسحور شدن رخ می دهد ... روی زیبا و کلام زیبا و رفتار زیبا ، می تواند در برخی لحظات برای ما مسحور کننده باشد و در ان لحظه این وضعیت پیش می آید ؛ مثال می زنم :
برخی ها دارای قدرت کلامی بسیار بالائی هستند و در زمان سخنرانی با استفاده از فنون بلاغت و سخنرانی و استفاده بموقع از مثال ها و شعرها و ... کلام خود را قدرت زیادی بخشیده و برای برخی مستمعین در حد مسحور کننده ای بالا می برند ، من این حالت را در کسانی که محو سخنرانی دکتر قمشه ای شده اند دیده ام ( در مورد اینکه بغیر از قدرت سخنرانی آقای دکتر ، چه شرایطی در مستمع مسحور باید باشد ، کاری ندارم !! ) فردی در این شرایط ، وقتی سخنرانی به پایان می رسد !! در جواب این سوال که : " آقای دکتر در چه موردی حرف می زد ؟ " با یک قیافه ی گنگ از خواب پریده (!) مستاصل مانده و انگار اصلا بیاد نمی آورد که چه چیزی را گوش می داد و به چند جمله ی من درآوردی و بریده بریده و ... روی می آورد !!
یا همان حکایت معروف که مردی از مسجد بیرون آمده بود و با آب و تاب در مورد سخنران تعریف می کرد و در جواب سوال " از چه چیزی حرف می زد ؟ " می گفت : " نمی دانم چه می گفت ولی خیلی جالب می گفت !! "
از بخش آسیب شناسی مغز که بگذریم به اصل قضیه می رسیم که خواب شب دوم و شب چهارم ماه رمضان من باشد !! شب دوم را بیاد دارم که از دَم افطار تا دُم سحری (!) انواعی از مایعات را خورده بودم و موقعی که دراز کشیدم تا یک ساعتی بخوابم و به وقت سرویس کارخانه برسم ، شکمم مثل خیک آب شده بود و شلاپ شلوپ می کرد !! خوابی هم که دیدم بی ربط به آب نبود ولی واقعا صحنه ی بسیار بکر و دست نیافتنی بود ، همان جمله ای که دیشب موقع سحری ، درباره خوابم به بانو گفتم را می شود در مورد خواب اول هم به کار برد ، دیشب در توصیف خواب و صحنه پردازی اش گفتم : " کیفیت و کمیت همان چند لحظه ی اول را اگر بتوانم توصیف بکنم ، شاید با هزینه 250میلیون دلاری بشود در هالیوود تبدیل به فیلم کرد !!! " این حرف را کسی زده است که برای یک فیلم 100 ثانیه ای 100ها دقیقه وقت صرف کرده است و می داند یک مَن ماست چقدر کَره دارد !!!!
خواب از جائی شروع شد که من در حال گذر از یک کوچه ی معمولی ، البته برای من که در یک محله ی قدیمی با همه ی مخلفاتش بزرگ شده ام ، زیاد تعجب آور نبود !! ، نگاهم به چند درِ قدیمی در کنار هم افتاد !! و از سر عکسکاوی ( کنجکاوی برای عکس گرفتن !! ) موبایلم را بیرون آوردم تا از آنها عکس بگیرم ، یک چیزی عجیب بود و آن اینکه موبایل من شباهت زیادی به دوربین عکاسی جیبی ام داشت !!! ، یکی از درها نیمه باز بود و سعی می کردم توی قابم نباشد !! بعد دیدم که بواسطه ی تنگی جا نمی شود از خیر آن در نیمه باز بگذرم ، این بار زاویه را طوری گرفتم که هر سه دَر بیافتد و برای همین چشمم به داخل محوطه پشت در افتاد و چیزی که مرا مسحور کرد و مجبور تا نزدیکتر شده و به تماشا بایستم و یک صحنه ی فوق العاده از نوع فیلم های " ایندیا جونزی " ببینم و تا انتها که ....
ولی دیشب وضعیت کمی فرق می کرد و باندازه ی خواب شب قبل آب نداشت ، البته یک سقوط فوق العاده زیبا از یک بلندی در حد آبشار آنجل داشتم ، ولی آب در درجه اهمیت خیلی پائین تری بود و چیزی که جالب بود خود قضیه ی سقوط بود ، در همان چند لحظه ابتدائی چندین بار جای صخره بلند را با یک اسمانخراش عوض کردم تا ببینم در کیفیت لذت سقوط و رها شدن در فضا تغییری حاصل می شود ولی نشد ... حتی فکر کردن به نتیجه این سقوط که متلاشی شدن و مرگ بود نیز تاثیری در زیبائی و جذابیت و لذت بخشی خود قضیه ی سقوط نبود !! دقیقا مانند لذتی که در پَرش از ارتفاع بلند یا همان جامپینگ (!) و یا پرش از هواپیما با چتر ، در ارتفاع بالا و شناور شدن در آسمان و ...
البته این خواب ادامه بسیار جالبتری داشت ، یعنی حس فوق العاده زیبای سقوط منجر به حادثه تلخ در انتها نشده بلکه ، خیلی عادی به حضور در جنگلی تاریک تبدیل شد ، تاریکی عجیبی که نمی دانستم از انبوهی آن است یا از سیاه بودن آن و باز تا انتها که ...
پ ن : دقیقا بعد از زدن کلید انتشار پست ، از طریق کانال تلگرانی آموزش انگلیسی یکی از فامیل دورها این شعر برایم رسید ، خیلی جالبه :
Birds flying high
You know how I feel
Sun in the sky
You know how I feel
Breeze drifting on by
You know how I feel
It's a new dawn, it's a new day
It's a new life
For me
And I'm feeling good
Fish in the sea
You know how I feel
River running free
You know how I feel
Blossom on a tree
You know how I feel
It's a new dawn, it's a new day
It's a new life
For me
And I'm feeling good
Dragonfly out in the sun
You know what I mean, don't you know
Butterflies all having fun
You know what I mean
Sleep in peace when they die
That's what I mean
And this whole world is a new world
And a whole world
For me
Stars, when you shine
You know how I feel
Scent of the pine
You know how I feel
Oh, freedom is mine
And I know how I feel
It's a new dawn, it's a new day
It's a new life
For me
Yes, it's a new dawn, it's a new day
It's a new life
For me
And I'm feeling good
And I'm feeling good
@IELTSFA📚
- ۹۶/۰۳/۱۰
پست جالبی بود
من گاهی خوابهای بسیار زیبایی میبینم که میترسم اگه برای کسی تعریف کنم خرابش کنم اون حس زیبا رو !
خدابیامرز مادرم میگفت دیدن ِ "در" (درب) در خواب نشانه گشایشه ...
انشاالله یک گشایش بزرگ در کارهاتون در پیشه ..
بخصوص که در هم باز بوده ...
این سروده خارجستانی!! باعث شد که ما نیز فیلینگ گوود بشویم!!