بی خیالی هنر است ...
بیخیالی هنر مردان کوچک زمانه ماست که بر مسندهای بزرگ تکیه زده اند !! بیخیالی یعنی در دوراهی های کوچک و بزرگ زندگی راحتترین را انتخاب کردن ...
این روزها که می گذرد هیچ فرقی با روزهایی که پشت سر گذاشته ایم ندارد و تقریبا به همان شیب ملایمی که داشت ، روند وخیم شدن را ادامه می دهد !! مشکلات کاری هر روز بیشتر شده و بغیر از جلساتی که در آن از روشن بودن آینده و وضعیت کسب و کار حرف بمیان می آید ، کورسوی امیدی در هیچ یک از فعالیت ها دیده نمی شود !!
طبق اعلام های کتبی و شفاهی که آنها هم پشتوانه ی درست و حسابی ندارند ، تا آخر خرداد ماه مهمان کارخانه هستم و از ابتدای تیرماه بازنشسته محسوب خواهم شد ؛ انشاءلله !!! ولی این بازنشسته شدن و قطع ارتباط کاری از انتهای ماه که براحتی می توانست از ابتدای این ماه بوده و حتی از انتهای سال قبل بوده باشد ( که بدلایلی هیچکدام صورت نپذیرفت و باعث شد تا بیش از 14 ماه از موعد بازنشستگی ام بگذرد !! ) باعث نشده است تا روال عادی کارکرد من در کارخانه تغییری داشته باشد و مثل همان روزهای اول که به کارخانه آمده بودم ؛ هوز اولین نفری هستم که برای کار بلند می شوم و غالبا آخرین فردی که کارگاه را ترک می کنم و طبق معمول در جریان همه ی کارها هستم و در جریان کاستی ها و مشکلات کاری که مقدار کمی از آنها ناشی از روند کار است و مقدار زیادی از آنها مرتبط با بدمدیریتی ها !! و هنوز که هنوز است برای آنها حرص می خورم (!!) و در جواب می شنوم که : " شما تا آخر ماه مهمان هستید و لازم نیست حرص بخورید ... بیخیال !! "
بی خیالی را نمی دانم خوب بدانم یا بد !؟!؟ شاید یک جاهایی خوب باشد و یک جاهایی بد !! هرچند اعتقاد دارم که عموما باید بد باشد ولی به همان اندازه که جریانات عمومی مسموم شده و ناهنجاری ها در امور روزمره نهادینه می شوند ، توجیه منطقی بی خیالی افزایش می یابد و رفته رفته به یک استراتژی خوب در مقابله با ناهنجاری ها تبدیل می شود و برای همین کسانی که با آینده نگری بدبینانه ی خود (!) اوضاع را بدتر از اکنون تشخیص می دهند و از همان ابتدا خودشان را بر منطق بی خیالی تنظیم می کنند (!) موفق تر عمل کرده و قبل از اینکه کسی به آنها نسخه ی بی خیالی بپیچد ، نصف راه بی خیالی را طی می کنند و خیلی زودتر به چیزی می رسند که علی القاعده باید دیرتر به آن می رسیدند !!
تا اینجای کار زیاد هم غیرمنطقی نیست ، غیرمنطقی تر این است که این افراد به آدمهای خوش بینی که بازی روزگار را از پیش باخته فرض نکرده اند و از همان ابتدا خود را بی خیالی مسلح نکرده اند (!!) تهمت بدبینی می زنند و می گویند اگر امروز شما به جائی نرسیده اید بدلیل این بود که بدبین بوده اید !! یعنی باید به اوضاع کج و کوله خوشبین می شدید نه به درست شدن کارها !!
===
از دیشب استارت کوه روی های شبانه را زدیم ... طبق یک عادت غیر معمول و جالب ، از سالهای خیلی دور ، بعد از افطار یکی دو ساعتی را به کوه رفتن اختصاص می دادم و آن روزها تعداد کمی از همشهریان به این کار مبادرت می کردند و این تعداد کم آنقدر انگشت شمار بودند که همه همدیگر را می شناختیم !! سالهای بعد که مشتری کوه رفتن در میان مردم عادی بیشتر شد ، سهم کوه رفتن های شبانه هم بالا رفت و در سالهای گذشته ، تعداد زیادی از مردم بعد از افطار و حین افطار و قبل از افطار در کوه حاضر می شوند و همایش جالبی می شود ؛ البته با حواشی ناهنجار خودش !!
پارسال که در دمدمای ازدواج بودم ، طعنه ای زیادی شنیدم که " دیگر تمام شد !! " ، " دیگر وقت نمی کنی به این سنت دیرینه بپردازی !! " ، " نمی گذارند ... " ، " مجبوری به مهمانی هایی بروی که عمرا دوست نداشتی بروی !! " و " ... " ولی به کوری چشم یزیدهای زمان (!) که همیشه دوست دارند خود را در اکثریت ببینند و موفقیت را در اکثریت بودن می دانند ، من همچنان به دلخوشی های حداقلی خودم بسنده کرده ام !!
تا سال گذشته ، بدلیل اینکه خانه مان در محله ی پای کوه بود ، بدون دردسر و خیلی راحت ، شال و کلاه کرده و سه سوت خودم را به کوه می رساندم ... ولی از امسال آمده ام به اینطرف شهر و راهم از کوه خیلی دور افتاده است !! برای همین دیشب حوالی ساعت 10 با آژانس ، باتفای بانو ، به پای کوه رفتیم و بهمراه یکی از آشناها به خانه برگشتیم ( یعنی فعلا با این فقره را که پارسال حرفی از آن در میان نبود ، درگیر هستیم !! )
دیشب هوا فوق العاده خوب بود ، نه از بادهای شبانگاهی خبری بود و نه از ناهنجاری های انسانی متداول !! آسمان صاف بود و ستاره ها در درخشش ، هوا تمیز بود و تا جائیکه می توانستیم ریه ها را از هوای تازه پر و خالی کردیم ... حوالی ساعت 12 شب به خانه برگشتیم !!
برج یادمان شهدای گمنام در بالای کوه !!
دیشب خیلی خوب بود ، طبق معمول چنر فقره سلام و علیک با آشناهای سالهای دور کوه را تازه کردیم ، برخی ها هستند که در طول بیش از بیست سال گذشته (!) ، بصورت چهره به چهره همدیگر را می شناسیم و از همین کوه ...
- ۹۶/۰۳/۰۷
عبادات قبول انشاالله ...
به به .. ورزش و کوهنوردی ... انشاالله که هر شب توفیقش رو پیدا کنید
ما که به پیاده روی بسنده میکنیم!
یه کوه نزدیکی مون هست بنام کوه دراک که صبحهای تعطیل خیلی شلوغ میشه منتها ما تا حالا موفق به صعود نشدیم بخاطر درد زانوی همسر جان ...
بی خیالی رو هم هیچ رقمه دوست ندارم
از اون واژه هاییه که بار منفی داره تو خودش ...
بازنشستگی هم پیشاپیش مبارک ...