یادداشت های دادو

محله ی بی لوطی !!

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۵۴ ب.ظ

خبرهای امروز زیاد بود ، حتی داغتر از مراسم تودیع امام جمعه ی تبریز ، آنهم بعد از بیست و دو سال !! خبر فوت لوطی محله مان بود ... حاج یوسف عبادی ، معروف به شاطر یوسف ، امروز در حوالی هشتاد سالگی ، چشم از جهان فرو بست ...

 

شاطر یوسف را از کوچکی می شتاختیم ، خانه مادر بزرگ در کوچه ای بود که موازی و همسایه کوچه آنها بود ، نام کوچه آنها لوطی ابراهیم بود و حالا خیابانی شده است با نام شهید اصمعی و کوچه همسایه و موازی آن ستارخان بود ، این ستارخان با آن ستارخان که سردار ملی بود فرق دارد ، مادر بزرگ مرحوم با اینکل بیسواد بو  خیلی زرنگ تشریف داشت ، همیشه خبرهای دست اول را می شد از او گرفت ... سر و ته محله دست اش بود ! 

 

امروز به مادرم خبر فوت شاطر یوسف را دادم ، تاسف در چهره اش دیده می شد ! از سن و سالش حرف زدم و مادرم گفت : سن اش بالای هشتاد باید باشد ، ما دختربچه بودیم وآنها در محرم دسته ی شاه حسین گو در کوچه راه می انداختند ) آن زمان ها دسته جات عزادار به خیابان ها نمی آمدند و در کوچه ها و مخفیانه تردد می کردند ( 

 

این روزها همه چیز مجازی شده است ، حتی معروفیت و اسم در کردن .... یارو با دو تا سریال و چهار قلم آرایش نامانوس ، سلبریتی می شود در حد و اندازه نان شب و دو روز بعد گند بالا می آورد و محو و برباد می شود!! یک کلام این روزها مردم ار سر گشاد شیپور معروف می شوند و چند روز بعد کم می آورند ، ولی قدیم ها تا اسم یکی در شهر مشهور بشود باید چند تا هفت خوان خوب و بد پاس می کرد و هر قدر مسن تر می شد محبوبتر می شد ، سوابق قدیمی اش را همه می دانستند ولی به حرمت آدم شدن شان ، از احترام شان نمی کاست ...

 

نه تنها در روزگاران قدیم که این روزها هم باید  به برخی اشتهارها مشکوک شد ، روال زندگی عادی با شهرت بادآروده سازگار نیست و برای نام آوری باید هزینه های سنگینی پرداخت ، حالا از جیب و جان خود یا از جیب و حماقت دیگران !!

 

شاطر یوسف را از بعد از انقلاب ورق می زنم و با چند یاد کوتاه او را در روزنویسی هایم یاد می کنم و این یک پاسداشت مختصر است ، در همان دمدمای انقلاب هم لوطی و گردن کلفت محله اعتبار کمی نبود ، در حد یک کلانتری غیرانتفاعی بودند ... در اوائل انقلاب وارد کمیته شد و چند صباحی آنجا ماند ، دور و زمانه مجاهدین خلق بود و بر اساس گفته ها یکی از آنها را کشته بودند ... خیلی زود از کمیته کنار گذاشته شد و وارد جرگه ی ریش سفیدان محله درآمد ، بعدتر ها سردسته ی هیئت شاه حسین گوی محله سرخاب شد و تا آخر عمر این سردسته بودن را داشت ، سالهای دورتر خودش اول می ایستاد و برادرانش بلد از او ردیف می شدند و جلوه ای داشتند ...

 

یک زمانی هم در رادیو مجاهدین ، نامش را خوانده بودند و گفته بودند که او را ترور خواهند کرد ، یادش بخیر آن زمان ها به همه ی عابرین که از جلوی مغازه اش ) بنگاعی املاک ( رد می شد با شک نگال می کرد و ما یک عالمه نقشه برای ترساندنش می کشیدیم !! نه اینکه ما مردم آزار بوده باشیم هااااااا ، آن زمان ها دنیای مجازی نبود و با امکانات موجود می ساختیم ... 

 

روحش شاد ، مهمان ها آمدند و رفتنی شدم

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

سلام 
گزارش مفصل این داستان با اظهارات ضد و نقیض فضای مجازی بخصوص اینستاگرام را پر کرده .یعنی مطابق معمول یک اشتغالی دوباره ایجاد شده البته نمیدانم برای این شاغلین در آمدی هم حاصل شده یا خیر ؟
پاسخ:
سلام
چند تایی را خواندم ، ملت دوست دارند تقی به توقی بخورد و نظرات کارشناسانه بدهند ... شاطر یوسف هر قدر هم که بد بوده باشد از 99%سلبریتی های مدل ورزشکاری و بازیگری و سیاسی این کشور شریف تر بود !!
اشتغال برای مردم و درآمد برای دولت ، در همین انتخابات ، علاوه بر بازی دادن مردم ، میلیاردها ریال از بابت استفاده از اینترنت و فرستادن محتواهای بی محتوا و به ریش هم خندیدن ها نصیب صاحبان این بنگاهها شده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی