یادداشت های دادو

خوداتکائی

دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۵۳ ق.ظ

شاید خاصیت زندگی اجتماعی این باشد که عده ای کثیر در پائین دست قرار بگرند و عده ای قلیل در بالادست !! صورت شعاری این حرف همان شعارهای تبلیغاتی 1% و 99% آمریکائی و یا 4% و 96% مدل ایرانی باشد که قالیباف آن را کشف کرده است !!!

 

ولی خاصیت زندگی فردی اصلا اینگونه نیست و یکی از تلاش های لاینقطع زندگی هر فردی در راستای بیرون کشیدن خود از زیر دست و پای دیگران می باشد ، فرقی نمی کند در چه حوزه ای باشد ، مهم این است که نباشد !! البته برخی برای برون رفت از وضعیت درجه دوم بودن فعالیت می کنند و خیلی ها در همان موضع شعار دادن و مظلوم نمائی می مانند ، جریان عدم تحمل بالادست می تواند در شرایط مثبت و یا در شرایط منفی زندگی بوده باشد !! یعنی فرقی نمی کند که بالادستی لائق باشد یا نه ، این کلنجار همیشه وجود دارد و خواهد داشت ...


مطالعه در انواع حکونت های موجود در زندگی بشر نشان داده است که بالادست شدن ، بالادست بودن و بالادست شدن ، تابع یک دستورالعمل ثابت نیست و در برهه های مختلف تابع اصل بهرقیمتی بوده است و برای همین وجود حس مخالفت با سرسپردگی مطلق زیاد هم بد نبوده و یکی از دلایل پویائی جوامع انسانی می باشد !! البته این حس هم مانند سایر احساسات موجود در نهاد انسان می تواند بدلایلی خاموش گردد و در این حالت است که چرخه پویائی یک فرد یا قوم متوقف می شود و به حرکت درآوردن آن گاه از عهده ی پیامبران هم خارج می شود و در تاریخ دینی سراغی از این چنین ملت هایی داریم که تنها یک راه برای نجات خودشان و دیگران وجود داشت و آن بلایی که آنها را در صفر ضرب بکند !!

 

یکی از دلایل خاموش شدن چنین حسی در انسان می توان از اعتقاد غلطی که پیدا می کند نشات گرفته باشد ، در اطراف خودمان هم کسانی را می شاسیم که بدلیل یکی دو دلیل ساده و خطی ، یکی را چنان قبول کرده اند که خود را دربست مطیع و مقید به پروی از ان شخص می دانند ؛ چیزی که در اسلام از آن نهی شده است ، آنهم بصورت اکید !! مثلا تقلید در اسلام امری ضروری است تا بر اساس آن مسائل دینی و عبادی در یک چهارچوب صحیح ، سهل و ممتنع در زندگی مسلمان ها جاری باشد !! ولی برای رها شدن از چهارچوب تقلید کورکورانه و نافی شخصیت مستقل مقلد ، در یک رده ی بالادستی فرد را آزاد گذاشته است و دستور دارد که در اصول دین تقلید حرام می باشد !!! یعنی برخلاف برخی تبلیغات ها تقلید یک زنجیر برای بستن دست و پا نیست ( البته اگر یکی خودش را به زنجیر ببندد ، تقصیر خودش است !! ) بلکه یک راهنمایی در امور جاری است و انسان بر اساس فهمی که نسبت به اصول دینی خود دارد می تواند در یک هزارم ثانیه خود را از تابعیت یک مجتهد به تابعیت یک مجتهد دیگر منتقل بکند ...

 

گاه نیاز را ما خودمان تعریف می کنیم و گاه نیاز را برای ما تعریف می کنند ، آنچه مسلم است این است که ما هیچگاه بی نیاز مطلق نخواهیم شد و همیشه با نیازمندی هایی برای گذران زندگی روزمره مواجه خواهیم بود و به همان نسبت در جهت رفع این نیازمندی ها محتاج دیگرانی که این نیازها را رفع نمایند !!

 

انسان ها و در یک طیف بزرگتر حوامع انسانی ، به همان اندازه که نیاز دارند به دیگران وابسته هستند و برای همین استقلال و خوداتکائی زمانی رخ می دهد که نیازها شناسائی و منابع تامین آن در خود فرد یا جامعه تهیه گردد و به همان اندازه که نیازها تابع دیگران باشد ما به دیگران محتاج و متکی خواهیم بود ، فرقی نمی کند سمت و سوی اتکای ما به کدام طرف باشد ، بهرحال وابسته خوهیم بود و چنانچه بخواهیم وابسته نبوده و مستقل باشیم باید نسبت به کاستن نیازهای غیرضروری اقدام و یا برای تامین آنها چاره اندیشی بکینم و در سوی دیگر داستان دیگرانی هستند که می خواهند از طریق نیازمند سازی ما گذران زندگی بکنند ، آنها هر روز در صدد ساختن و پرداختن مسائلی هستند تا ما را به خود نیازمندتر کرده و بازار گرم خودشان را تضمین بکنند.

 

برای کم کردن نیازها و تمرین مستقل بودن ، هر فرد باید از خودش شروع بکند ، در این حالت بخودی خود حرکت اجتماعی هم بطرف مستقل بودن به راه می افتد ، ولی اگر افراد از استقلال شخصیتی غافل بوده باشند ، بزرگترین حرکت های جمعی نیز راه به جائی نخواهد برد ...

 

  • دا دو

نظرات  (۲)

من به درصد این جماعتی که شاید مورد نظر شما باشند کاری ندارم اما قطعا جناب رییس جمهور مستقر اشتباه کرد که فرمود صد در صدی است. ما همان بی شناسنامه ها هستیم که در آمارشان محاسبه نفرموده اند:( مهم است برایم که هیچ شباهتی به این دولتمردان متبختر ندارم// اگر با استفاده از ربات تلگرامی @IranOnlineElection96Bot به ما در یک نظرسنجی انتخاباتی کمک کنید سپاسگزارتان خواهیم بود.
مفهوم بی نیاز بودن برای خیلی ها ترسناک، انزواطلبانه، توأم با بدبختی، مغرورانه و ناملموس است. خیلی ها آدم هایی رو که به نظرشون به لحاظ شخصیتی و زندگیِ عملی متکی به خود، مستقل، خودکفا و قدرتمند هستند رو طرد، تضعیف یا تمسخر می کنند. عموماً از بی نیازی می ترسند و این رو در تضاد با زندگی جمعی و هم رنگ جماعت بودن می دونند با عواقبی که سخته.. من این فضا رو هر روز و در ریزترین مراودات روزمره ی مردم می بینم و لمس می کنم. حتی توی دانشگاه آدم ها از تفکر مستقل هراس دارند چون فکر می کنند دیگه نسبتی با بزرگانِ علم و عقل ندارند و بی پشتوانه می شن! خیلی برام طبیعیه که در سطوح بالای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و در اندازه های جهانی یک وحشت عظیم از استقلال و بی نیازی وجود داشته باشه! وحشت از اینکه بی نیازی منجر به انزوا، و طرد ما از صحنه ی جهان خواهد شد.. به این نوع وحشت فقط میشه خندید..
پاسخ:
استقلال کیفیتی یکپارچه است ، از هر نقطه ای که شروع بشود باید مقدم و موخرش را هم تغییر بدهد در غیر اینصورت جهت دار شده و خاصیت اش از کلیت به ظاهر منتقل می شود ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی