من اگر بودم ...
دیروز یکی از همکارها خبر داد که لیونل مسی معروف گفته است که هزینه ساخت مدارس سوریه را بصورت تمام و کمال تقبل خواهد کرد و بعد از آن کمی در مورد این اقدام خیرخواهانه منبر گذاشت !!
امروز همان فرد دوباره اشاره ای داشت به این که لیونل مسی معروف هزینه ساخت 12 مدرسه در سوریه را تقبل کرده است ، خبرهای شنیداری غالبا همینگونه هستند و خیلی از افراد در بازگو کردن آنها مراعات برخی مسایل جزئی را نمی کنند ؛ همین مورد مدارس سوریه یا 12 مدرسه در سوریه از آن قبیل مسائل جزئی می تواند باشد !!
البته کاری هم نداریم که این ساخت و ساز در مناطق مسیحی نشین خواهد بود یا فرقی ندارد و به آموزش و پرورش کمک می کند تا 12 مدرسه تازه تاسیس در مناطق تخریب شده بسازد ؛ هرچند معتقدیم این دو مقوله باهم فرق زیادی دارد !!
سر میز ناهار ، یکی از همکارهای ما از آن دیگری سوال کرد که اگر تو باندازه ی لیونل مسی معروف ثروت داشتی ، به این چنین کارهایی اقدام می کردی ؟ جوابی که همکارمان داد در نوع خود جالب بود : " من مدرسه نمی سازم ، این وظیفه دولت است !! من اگر بخواهم کار خیری بکنم ، 15 - 20 تا آپارتمان می خرم و در اختیار تازه مزدوجین می گذارم تا بمدت سه سال در آنجا بنشینند و در آغاز راه مشکل زیادی نداشته باشند !! " بعد از آن قرار شد وقتی بقیه از ناهار برگشتند این سوال را مطرح بکنیم ... دلخوشی های کوچک همینطوری هستند دیگر ، برای برخی انبساط خاطر می شود و برای برخی راهی جهت شناختن درون برخی دیگر !!!
با توجه به سابقه طرح سوال های این چنینی ، غالبا همکارانی که بعدا وارد جرگه می شوند فکر می کنند که از قبل نقشه ی خاصی برای آنها کشیده شده است و کمی مقاومت می کنند و بعد از اینکه مطمئن شدند که مورد خاصی نیست ، یخ شان آب می شود !! برای این آب شدن یخ ابتدا خواستند تا من هم نظرم را بگویم ، من گفتم : " من اگر توانایی مالی داشته باشم چند تا مسجد می سازم ! " این گفته ی من بلافاصله با جبهه گیری یکی دو تن از همکارها مواجه شد " اینهمه مسجد هست ، بازم رحمت به مدرسه ساز !! " گفتم : " شما اگر دوست داری ، برو مدرسه بساز ، قرار شد هرکس آنطرف اگر قرار گرفت دلخواه خودش را بگوید ، ضمنا با اینهمه مسجد وضعیت دین و اخلاق مردم اینگونه است و نشان می دهد که هنوز کم است !!! "
یکی از همکاران بلافاصله در مقابله به مثل با نظر من گفت : " من می دهم در هر شهر چند تا میخانه بسازند ... هرکسی دوست داشت برود مسجد این ، دوست داشت بیاید میخانه ی خودم !! "
همکار دیگری گفت : " من اگر قدرتش را داشتم ، مرزهای کشور را کنترل می کردم که یک گرم موادمخدر وارد نشود ، بچه های مردم تلف شده اند !! "
یکی دیگر از همکارها گفت : " اگر اینهمه پول به من می دادند ، یک عالمه زمین می خریدم و هزار نفر افغانی استخدام می کردم و توی آنها خشخاش می کاشتم ... بالاخره یکی باید جواب مصرف داخلی را بدهد !! " در میان هایهوی خنده من اضافه کردم : " کار خوبی می کند ، چرا وارد کنیم و پولش به جیب قاچاقچی برود ، حظ اش اگر برای مال ماست ، منفعت اش هم برای خودمان باشد ... تازه اگر مردم بدانند تولید داخل است مصرف مواد یک عالمه کاهش پیدا می کند !!! "
یکی دیگر از همکارها گفت : " من چند تا کارخانه بزرگ می سازم و جوان ها را به کار می گیرم و خودم نگاه می کنم و از کار کردن و اشتغال آنها خوشحال می شوم .. "
سر آخر برای اختتام بحث و شروع کار گفتم : " تازه این وقتی بود که اینهمه پول بادآورده به شما بدهند ، مطمئنید که اگر برای بدست آوردن اینهمه پول زحمت کشیده بودید باز هم این کارها را انجام می دادید !؟ پول خاصیت ناجوری دارد ، مخصوصا که به جان و دلتان گره خورده باشد ، پول زیاد ، دل و جرات آدم را زیاد نمی کند ، اینکه بتوانید راحت پول هدر بدهید ، ولخرجی است !! بخشیدن با ولخرجی فرق دارد ... اگر می خواهید راحتتر ببخشید ، باید نگذارید پول به دل و جان شما بچسبد !! آن وقت فرق نمی کند که تهیدست هستید یا توانا ، هر جا لازم شد و دوست داشتید می توانید باندازه ی دلتان ببخشید !! چیزی که دل را بزرگ می کند ، داشتن ایمان است !! ایمان به کاری که می کنید و ایمان به هدفی که دارید و ... "
- ۹۶/۰۲/۱۷
من با پول مازادم! یه تیم از نویسنده و فیلمنامه نویس و شاعر و ترانه سرا و طراح لباس اهل دین و ایمان و دلسوز فرهنگ اسلامی ایرانی، جور می کردم و با تولید محصولات فرهنگی، فرهنگ خوب خوب نمایش می دادم. بَهبَه ^_^