الفبای اعتیاد
اندر حکایات قدیم مدرسه ای آورده اند که معلمی در سر کلاس الفبا با شاگرد مشکل پیدا کرده بود ؛ هر چه می گفت بگو الف نمی گفت !! کار به کتک کاری هم کشیده بود ( حالا می گویند از کتک کاری خبری نیست !؟!؟ )
خلاصه اینکه چند نفری برای وساطت پا پیش نهاده بودند که بچه جان !! این الفِ زهرمار را بگو و خودت را خلاص کن !! بچه جواب داده بود : فقط گفتن الف که نیست !! بعد از آن نوبت ب است و بعد ت و تا ی را خواهد رفت ...
داستان زندگی تکنولوژی زده ما هم بی شباهت به این حکایت نیست ، مانند ماشین صفرکیلومتر است ، صاحب ماشین هی قربان صدقه اش می رود ولی همینکه خانم موقع پارک کردن و خارج کردن ماشین از پارکینگ ، یک طرف اش را همرنگ ستون کرد و ... از چشم می افتد و هر کس می آید یک خطی روی اش می اندازد و ماشین بدبخت معتاد به تصادف می شود !!
کافیست از یک ناحیه ای ( البته بسیار منطقی ! ) تکنولوژی در زندگی روزمره نفوذ بکند ، بدنبال خودش انواعی از فک و فامیل اش را وارد زدگی می کند ... همین موبایل که امروزه 80 درصد زندگی را تسخیر کرده است ، یک عالمه فک و فامیل دارد و روز به روز برایشان بیشتر جا باز می کند ... اوائل من یک گوشی داشتم که هفته ای یکبار می زدم به شارژ !! بعدها صفحه رنگی آمد و بعد از آن صفحه بزرگ ، کمی بعد نرم افزارهایی آمد که قاتل شارژ باطری بودند ... باطری اضافه هم کمی رونق داشت ولی زیاد جواب نمی داد مخصوصا برای من که عادت ندارم پشت گوشی ام را باز بکنم و معتقدم که یکبار در زمان خرید فروشنده باز می کند و یکبار هم غسال در زمان دور انداختن !! ولی کسانی هستند که همیشه بفکر جیب ما هستند و پاور بانک را ساختند و همینطور ...
باطری گوشی من با بالا آمدن آفتاب نسبت معکوس دارد ، هر قدر آفتاب بالاتر می رود ، شارژ باطری من کمتر می شود و تقریبا برای هر ساعت 8% پائین می افتد و وقتی از سر کار به خانه برمی گردم ، چراغ باطری ام مثل چراغ چشمهایم قرمز می شود و می رود در محدوده ی فوت !!
دیروز عصر قرار بود یکی دو جا بروم ، هیچکدام نشد ... در عوض راه افتادم و پیاده روی کردم در حد ماراتن !! باید می رفتم سراغ بانو که کلاس خصوصی داشت و باهم برمی گشتیم خانه !! توی خیابان یکی دو مورد ناهنجاری دیدم که ارزش درج کردن و توی صُفَتِ شهرداری ، کوبیدن داشت ولی دیدم چراغ باطری قرمز است و درصدش پائین ، برای تماس لازم داشتم !!
در راه بازگشت به خانه ، راهمان را از وسط پارک شاهگلی ادامه دادیم ، مثل همیشه سرش شلوغ بود و هوا بسیار بهاری و آب استخر بسیار آرام و نورها پر انعکاس و لاله ها چشم نواز !! هوس کردم یک عکس از استخر و عمارت شاهگلی بگیرم ، زیبائی در تکرار ، ارزش اش را از دست نمی دهد !!
یک عکس گرفتم و گوشی خاموش شد ، یعنی این عکس را هم که گرفت نفس اش بالا نمی آمد ... در خانه دیدم چی گرفته است !!
- ۹۶/۰۲/۱۳