پارک یا پادگان !؟
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب
آب درحوض نبود
صبح آماده می شدم بروم قدم زنی ، تنها ورزش در دسترس این روزها (!) ، سرپایی ایستادم مقابل تی وی و برنامه شوخی کردم را تماشا کردم ، مهران مدبری با دار و دسته اش به مقوله مد گیر داده بودند ، این ساخته هایش بیشتر بوی طنز دولتی می داد !! برخلاف خیلی ها من از طنازی رضویان و غفوریان زیاد خوشم نمی آید و آنها را سبک کار تر از بقیه می دانم !! ولی روی هم رفته تیکه های جالبی داشت ...
داشتم از خانه بیرون می رفتم که زنگ خوردم و قرار شد پیاده روی را باتفاق برادربانو انجام بدهم ... سر راهم که معمولا از کوچه ها شروع می شود یک آدم خاص دیدم و مردد بودم برای خوش و بش که خودش پیشقدم شد ، شاید بتوان او را پدر نمایش و تئاتر تبریز نامید ... خیلی سال از آخرین دیدارمان می گذشت و حیاط مخروبه ای که دفتر کار و محل جمع شدن تئاتریست های شهر بود ، سالهاست که به مجتمع مدرنی تبدیل شده است .
برای اهل نمایش و طنز ؛ خاصه ترک زبانان نام بابک نهرین آشناست ، فردی که سرپائی ملاقات می کردم ، جمشید نهرین بود ، عموی بابک نهرین !! همین دیدار چند ثانیه ای برای ادامه ی مسیری که تا سر قرار داشتم مرا شنگول کرده بود ...
قسمت دوم مسیر را باید با ماشین می رفتم ، برای همین سوار یک پراید شدم و راننده با دیدن قیافه من یاد ابراهیم تاتلیسس افتاد و سی دی را عوض کرد و نخوانده و نپرسیده سر حرف را باز کرد که پسرم گیر داده است که پخش ماشین را عوض کنم و ...
کمی جلوتر ، پرچم کشور آلمان (!) ، که روی یک بنز تقریبا کلاسیک بود نظرم را جلب کرد ، یادم نمی آمد که ماشین های سیاسی و دیپلماتیکی پرچم بالا ببرند ... کمی که جلوار رفتیم دیدیم چند بنز پشت سر هم راه افتاده اند و کاروان بنزهای قدیمی راه انداخته اند ، بنظرم آمد که همین آدمهای کرواتی و فوکول زده با این علائق خوش خیم بیشتر به درد تبریز - 2018 می خورند تا تلاش های مذبوحانه عده ای با علائق بدخیم !!
سر قرار پیاده شدم و هنوز صاحب قرار نرسیده بود ، برای رفع بیقراری راسته ی دیوار پارک ولیعصر را بالا رفتم ، یک دیوار خیلی شیک که معمولا با قیمت گزافی برای شهرداری تمام میشود و از نوع از هر طرف گذر بود که با سیم خاردار و پانل های سیمانی مسدود شده بود ، شاید یک مهمان با پلاک بالای 50 ، در اولین مواجهه آن را پادگان فرض می کرد ...
از ورودی وارد شدم ، مطمئنا در این ساعت گورستان شهر از این پارک بظاهر شیک سرزنده تر بود ... همه جا خشک و مرده ... انگار اینجا را برای پارتی های شبانه ساخته باشند و بعد از عصر تا نیمه های شب در قرق کسانی باشد که زیبائی را با خود به پارک می آورند و زیبائی های پارک در بهترین ساعات یک روز دل انگیز بهاری مانند آبروی شهر سر می رفت ... یکی دو تا عکس گرفتم ، استخر موزیکال با فواره های خدا میلیونی اش خالی از آب بود و برخلاف سایر شهرها که در عید شهر را برای مهمان های نوروزی آب و جارو می کنند ، اینحا فقط یک چشم انداز برای متولیان شهرداری و زیرمیزی خورهای شورای شهر وجود دارد و آن تبریز - 2018 هست ، چه گلی می خواهند به سر شهر بزنند خدا هم نمی داند !!
- ۹۶/۰۱/۱۱