یادداشت های دادو

بیادگار نوشتم خطی ...

يكشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۵ ق.ظ

امضا یا دستخط یک نمایش دست‌نویس از نام، لقب، یا حتی یک ضربدر ساده‌ است و افراد روی اسناد می‌نویسند تا مدرکی باشد برای نیت فرد. نویسندهٔ امضا را امضاکننده می‌گویند.

 

لحظه‌ای که فرد قلم را روی کاغذ قرار می‌دهد، کاراکترهای نوشته‌شده هویت پنهان شخص را نمایان می‌سازند. دست‌نوشته به هر شکل و فرم (دستخط، امضا، ترسیم اشکال و خطوط، رسم علائم، ...) اثری فردی است که ویژگی‌های فیزیکی، روحی-روانی و هویت را نمایان می‌کند. ( از ویکی پدیا )
 
تا به حال به مدل امضاء خودتان یا رئیس و همکارتان توجه کرده‌اید؟ می‌دانستید که امضاء افراد هم می‌تواند از برخی اسرار شخصیتی پنهان آنان پرده بردارد؟ این تقسیم بندی هم اگر تماما درست نباشد ، حداقل خالی از لطف نیست و اگر دانشکده ی روانشناسی زیرش را امضا زده باشد ، قابل تامل تر است !!
 

۱.افرادی که در جهت عقربه‌های ساعت امضاء‌ می‌کنند انسان‌های منطقی هستند. +


۲.افرادی که بر عکس عقربه‌های ساعت امضا می کنند دیر منطق را قبول می‌کنند و بیشتر غیرمنطقی هستند. -


۳.افرادی که از خطوط عمودی استفاده می‌کنند لجاجت و پافشاری در امور دارند. -


۴.افرادی که از خطوط افقی استفاده می‌کنند انسان‌های منظّمی هستند. -


۵.افرادی که با فشار امضاء‌ می‌کنند در کودکی سختی کشیده‌اند. +


۶.افرادی که پیچیده امضاء‌ می‌کنند شکّاک هستند. -


۷.افرادی که در امضای خود اسم و فامیل می‌نویسند خودشان را در فامیل برتر می‌دانند. -


۸.افرادی که در امضای خود فامیل می‌نویسند دارای منزلت هستند.+


۹.افرادی که اسم‌شان را می‌نویسند و روی اسم‌شان خط می‌زنند شخصیت خود را نشناخته‌اند. -


۱۰.افرادی  که به حالت دایره و بیضی امضاء‌ می‌کنند ، کسانی هستند که می‌خواهند به قله‌های موفقیت برسند. +


===

 

ما هر از گاهی که بمناسبتی به یک نشست دورهمی ( غالبا از نوع خصوصی !! ) تن می دهیم !!! ( نه اینکه اهل نشست دورهمی نیستیم !!!؟ ) خوشمان می آید یک عکس بگیریم و با امکانات موجود در گوشی مان رویش دو فقره امضا بگذاریم و شاید تاریخی هم قید کردیم و ...

 

 

ظاهرا کار ساده ای بنظر می رسد ولی همین کار کوچک می تواند مانند گذاشتن چوب لای چرخ زمان باشد ؛ چرخی که نمی دانیم مال اتوبوس است یا قطار  و  قوه ی محرکه اش چند اسب بخار است و کدام طرفی می رود !؟ دیگران را نمی دانم ولی من مانند مسافری هستم که در آخرین واگن نشسته ام و یا همان صندلی های آخر اتوبوس ( با این دلخوشی که کنار پنجره هستم و شانس تماشا دارم !! ) ؛ دیده اید که برخی خیلی علاقه دارند در صندلی اول اتوبوس بنشینند !!؟ انتخاب محل نشستن هم می تواند مانند بررسی امضا به شخصیت شناسی ها کمک بکند !!


در شهر من که اهالی اش تقریبا هیچ حرکتی را بدون انگولک کردن رد نمی کنند و یک فرهنگ هزار گیر بر آنها حاکم است و کمترین کار قلقلک دادن کلمات است و ... برای این جلو نشستن هم حکمی صادر شده است !! اگر کسی حساسیت زیادی برای نشستن در صندلی جلوی اتوبوس ، مینی بوس و ... نشان بدهد ، در اعتراض به این رفتار زننده ی او می گوئیم : " دهاتی ها ... صندلی جلو را بیشتر دوست دارند !! " البته دلیل منطقی آن این است که آن قبیل افراد برای اینکه آشنا به راه و مسیر نیستند ، دوست دارند وردست راننده باشند ( برای سوال کردن راحتتر !! ) و تماشای مسیر ( و انتخاب محل پیاده شدن از طریق دیدن آن محل !!! )

 

این مثال برای این بود که دانشکده روانشناسی ننشیند که سراغ آنها خواهیم رفت ، بهتر است در این زمینه ها تکانی به خودش بدهد !!

 

===

 

اوایل جوانی که امضا ، سالی یکبار بکارم می آمد !! من یک امضا داشتم در حد تابلوهای ونگوگ !! یعنی دو ساعت نقاشی می کشیدم و فقط رنگ آمیزی نداشتند ... و همیشه فکر می کردم کسانی که زرت و زرت و فرت و فرت امضا می زنند ، آدمهای خیلی مهمی هستند !! تا اینکه رفتم سربازی

 

در دوران طلائی سربازی (!) از همان ابتدا امضا زدن های من رشد چشمگیری یافت !! هنوز از غنچه درنیامده بعنوان جانشین فرمانده به برگ هر مرد و نامردی امضا می زدم و البته همان امضای تابلو را با کمی تغییرات !! بعد از آن کمی ترقی کردم و شدم جانشین مسئول تسلیحات شهر !! یعنی هر وقت ایشان به مرخصی می رفتند بنده به ساختمان هزار توی تسلیحات کل می رفتم و تا مدتی از انظار عمومی محروم و مخفی می شدم !! یکبار دیدم که اندازه ی یک خاور (!) برگ های امضا شده پشت در هست و قرار بود وقتی ماشین آمد آنها را بار بزنم به ماشین تا ببرد به مرکز تسلیحات قرارگاه !! با خودم گفتم : " این دیگر حد اعلای مهم بودن است !! " در یکی دو نوبت بعدی ، مسئول تسلیحات کل ، با یک نرمش قهرمانانه ، همه ی آن برگ ها را برای امضا زدن نگهداشت به زمانی که می رود مرخصی و افتادند سر مبارک بنده !!! برگ های نظارتی و تعمیراتی اسلحه ها بود و هر کدام 4 برگ و من باید باندازه ی ثانیه هایی که زندگی کرده بودم امضا می زدم !!! اول از همه سر و ته امضایم را زدم و آن را باندازه ی باربی کردم !! به امضای باربی شده ، پاراف می گویند !! یعنی امضای من که 90 کیلو بود ، با 85 کیلو کاهش وزن شد 5 کیلو !!! و برای همین کاری که شاید یک ماه باید طول می کشید را در عرض دو روز تمام کردم !!

 

نکته : وقتی به مشکلی برمی خوریم لازم نیست مشکل را تغییر بدهیم ، گاه لازم است کمی خودمان را آماده بکنیم !!

 

خلاصه اینکه این جریان ساده کردن امضا ، بعد از آن هم به نفع من شد ، بعد از سربازی که دوران نقره ای کارمندی رسید ، کار من از نوع امضا زدن بود و برخی از همکاران به من می گفتند که شانس آورده ام که امضایم راحت و سبک است (!) آنها نوع امضای شان را مثل سرنوشت شان می دانستند که قابل تغییر نبود !!!!!

 

بعد از دوران نقره ای کارمندی که بقول قدیمی ها ( ... ) هم نبود !! به دوران زغالی کارگری رسیدیم و در اینجا هم داستان امضا زدن با من همراه بود و سالهای اول هر روز یک خروار برگ روغنکاری امضا می زدم و بخاطر اینکه برگ ها را سر موقع امضا می زدم مورد سپاس مسئول مربوطه بودم ... شکر خدا به برکت مدیران متعهد داخلی ، کل پروسه روغنکاری اضافه تشخیص داده شد و مانند نظام طاغوت (!) برچیده شد ...


آخر کلام اینکه امضا یک ردپاست !! راه مهم تر است ... فدم درست مهم تر است ... اندیشه کجا رفتن و چگونه رفتن مهم تر است ...

 

+ ( یادم باشد در مورد طبقه بندی طلایی و نقره ای و زغالی هم چیزی بنویسم ... شاید در سال جدید !! )

 

++ ( یک همکار دارم که می گوید : هر کسی از سربازی اش تعریف می کند ، یا ارشد بوده و یا مسئول و ... ، پس این نگهبانی ها و بدبختی ها را چه کسی کشیده است !؟!؟ )

 

  • دا دو

نظرات  (۲)

  • همطاف یلنیز
  • سلام سلام
    گویا همطاف فردیست منطقی و خواهان موفقیت ^_^
    و اما
    این داستان امضای دادویی و آمادگی برای رفع مشکلات
    مرا یاد گواهینامه ام انداخت. خوو زمانی بود که برای شناسایی، شناسنامه لازم بود و همطاف صرفا برای خلاصی از دردسر همراه داشتن جلدقرمزی بزرگ، رفت گواهینامه گرفت تا جمع و جورتر باشد منتهی اندکی بعد کارت ملی باب شد و گواهینامه هم رفت کنار شناسنامه.
    و
    شاید نیاز باشد امضای همطافی هم ساده شود سرنوشت که نیست!
    پاسخ:
    سلام
    حتما که اینگونه هستند ...
    ساده بودن امضا نگاه ساده به پیرامون را می طلبد.
    سلام
    برای من 1-3-5- و 8.. شاید به نظرتون مسخره باشه ولی من کلی به این به قول شما ردپا فکر کرده بودم، به اینکه چرا باید عمودی باشه، چرا باید اسمم توش باشه، چرا باید از سمت راست شروع بشه، چرا باید فارسی باشه.. خواسته بودم یه چیز معنادار باشه، پدرم کلی به معناش خندیده بود و گفته بود: معنای امضات یه چند کیلومتری از خودت دورتره! حالا حالا ها باید بدویی تا هم قد معناش بشی.. 
    پاسخ:
    سلام
    البته امضا گاه ردپای حس و شعور جوانی است و تا مرز پیری خودش را به ما تحمیل می کند.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی