نفوذ تا کجا ؟
این روزها ، همه جا حرف از نفوذ است ، بدیهی است که هر جا مقاومت باشد ، نفوذ در راس کار باشد ... گاه نفع در مقاومت است و گاه موفقیت کار در نفوذ !
داشتم از خیابان رد می شدم ، دیدم نوشته « حلیم » ، با خود گفتم اینهم از همان دار و دسته نفوذ است هاااا !؟ تبریز و حلیم !؟ با خود گفتم حلیم چگونه در تبریز نفوذ کرد ؟ حلیم با این شل و ولی خودش را توی کاسه نگهدارد ، هنر کرده است !! بعد دیدم جماعتی حلیم خور با عنوان مهاجر و مهمان تازه فامیل و مامور و ... پایشان که به شهر باز شد و متعاقبا جا برایشان باز شد !! حلیم را هم آوردند توی چشم شهر گذاشتند ...
رسیدم خانه ، گرسنه که باشی ، در را باز نکرده بوی سوپ را می شنوی ، ساده زیستی همین است ، از خانه که یک بو بیاید شناختنش ساده است و نبوغ نمی خواهد ، روی اجاق شش تا قابلمه و تابه باشد ، خانم مارپل می طلبد !! سوپ است دیگر ، آشنای خانه ی ما ، گاه همراه غذاست و گاه خودش تمام غذا ؛ آنهم از نوع سفارش آشپزباشی !!
کاسه ای پر می کنم ، سفره را باز می کنم ... به به ... « تافتون » !! اینهم یک نفوذی دیگر ، قدیم ها که سفر می رفتیم ، تافتون را در فارسستااان می خوردیم و خوشمان می آمد ، حالا آمده سر سفره مان !! بهرحال نان است و برکت سفره ؛ هرچند نفوذی !!
سال دیگر پایتخت گردشگری کشورهای اسلامی هستیم ، ماشالله در چهار گوشه دنیا الله اکبر طنین انداز شده است ، سهم ما از نفوذ مهمان هایمان چه خواهد بود ؟! چقدر جا برای نفوذ خالی گذاشته ایم ؟! برای نفوذاندن به مهمان ها جز تملق و تاریخ خوانی و جر زدن (!) چه داریم ؟!
- ۹۵/۱۱/۲۶