جین ایر ...
دیعصر روز والیبال مان بود ... کارخانه های دولتی ، معایب شان بیشتر از مزایای شان می باشد ؛ نه اینکه بر اساس نیت بدی پایه گذاری شده بوده باشند (!) بلکه خروجی هایشان بدلیل بدفرهنگی رایج در سیستم هایشان ، بدمحصول هستند !!
کارخانجات و ادارات دولتی که به جیب بیت المال متصل هستند ( هرچند بصورت قطره ای !! ) همین قطرات را هم با درصد بالایی از هدردهی مصرف می کنند !! شما با دوستانتان قرار ورزشی می گذارید و بصورت دُنگی ( تسهیم هزینه ) هزینه سالن را می دهید و برای همین هم بموقع سر سالن حاضر می شوید و هم برای هر دقیقه اش حواستان هست !! ولی وقتی کارخانه این موقعیت را فراهم می کند ، برای استفاده کردن ؛ بغیر از روزهای اول که با حرارت و شور خاصی می باشد ، در روزهای بعدی تقریبا بصورت تعطیل و بدون اشتیاق برای حضور و ... می شود و در طول سال اغلب تایم ها برگزار نشده ولی پولش واریز می شود !!
سالن والیبال ما هم از همین قماش است !! وقتی سالن نباشد ، هزاران متقاضی و علاقمند وجود دارد و طومار امضا می کنند (!) ولی وقتی سالن تدارک دیده می شود ، ایدریغ از یک دوجین آدم (!) ، حالا بلد نبودند هم مهم نیست ، دنبال توپ که می توانند بدوند !!!
دیروز عصر 5 نفر بودیم ، و بصورت سه به دو ایستادیم !! از شانس خوب ما بود شاید که همین بازی 5 نفره خیلی هم خوب شد و کیفیت اش از تایم های پر بازیکن بهترتر شد !! ولی آنقدر خسته شدیم که نگو ... پسر یکی از همکاران در آخر بازی نای عوض کردن لباس نداشت و همانطور با شورت و بلوز ورزشی رفت توی ماشین !!!
اینها مقدمه بود برای اینکه بدانید دلیل داشت که شب پای تی وی نشسته بودم ، طبق معمول مادرم می خواست شبکه 3 ببیند و لودگی سریال لیسانسه ها خوشآیندش واقع شده بود ولی بنده بیشتر دور و بر شبکه نمایش می گشتم !! از صدقه سری فرو ریختن پلاسکو (!) گرم شدن بازار تبلیغ بیمه ها ( مخصوصا آتش سوزی ) و خدمات آتش نشانان می باشد !! ولی از من می شنوید از آب گل آلود نمی شود ماهی گرفت ، اگر هم کسی بگیرد می بیند که مزه ی قورباغه می دهد !!!
القصه کلام اینکه ، در شبکه نمایش ، بعد از گزارش جشنواره فیلم فجر و برنامه های دیگر ، فیلمی پخش شد که زیاده از حد باب میل من واقع شد ؛ " جین ایر " !!
جین ایر را در سالهای خیلی دورتر خوانده بودم و تقریبا چیزی بیاد نداشتم ؛ برای تعریف کردن و درباره اش حرف زدن (!!) ، ولی وقتی فیلم شروع شد ، قدم به قدم با آن جلو رفتم و چقدر چسبید ... انگار چراغ خوانده های فراموش شده ام یکی یکی در ذهنم روشن می شد و دیالوگ ها مثل قند در مغزم آب می شد ...
این تماشا بسیار چسبید !
- ۹۵/۱۱/۱۳
همیشه وقتی چیزی ساده و در دسترس باشه از ارج و قرب می افته!!
جین ایر، غرور و تعصب و آنا کارنینا جزو معدود فیلمهایی هستن که هر دو سه ماه یکبار میبینم و هر بار برام تازگی و جذابیت بار اول رو داره ...
هم ورزش و هم تماشای فیلم گوارای وجود ...