خرده تولیدات ...
زندگیست دیگر ،
زمانی که کودکیم ، دنبال سایه مان می دویم
وقتی پیر شدیم ، سایه مان را دنبال خودمان می کشیم !!
چند روزی است که احساس می کنم آرامش نسبتا خوبی دارم ، البته این ربطی به شلوغ بودن بیش از حد سرم ندارد ... این مشغله ها و سر شلوغی ها ، به این زودی ها دست بردار نیستند و انگار به دُمِ سرنوشتم سنجاق شده اند !!
هر از گاهی یک اصطلاح و تعبیر تازه اختراع می کنم و همین ها نشان می دهد که اوضاع آرامشم خوب است ، وقتی آرامش نداشته باشم ، با کلمات نمی توانم خوب بازی بکنم و شاید هم این کلمات باشند که مرا بازی بدهند !!
دیروز یکی از مدیران ارشد را برده بودم تا بهمراه من دیداری از یکی از قسمت های کارخانه داشته باشد !! البته ذکر فرمودند که یکبار رفته اند و من گفتم : " صد بار هم بروید به پای یکبار با من رفتن نمی رسد !! با من اگر بروید احتمالا برایتان ذخیره آخرت حساب بشود ! " دلیل این بازدید مشکلی بود که در آنجا وجود داشت و کارشناسان " نه خبره " را مستاصل کرده بود !! سر و ته سیستم را نشانش دادم و وقتی به ریز و درشت اشکالات واقف شد ، گفتم : " وقتی دست ات را جلوی دهانت بگیری ، چه می شود !؟ " گفت : " نمی توانم نفس بکشم !! " گفتم : " نه ... خفه می شوید !! " با تعجب نگاهم می کرد ... گفتم : " اگر اینطوری به مسئله نگاه بکنید ، زودتر بفکر چاره می افتید تا آن نگاه دیگر !! "
چند تا همکار هم داریم که بیست سال مفت خوردند و خوابیده اند و روکش طلائی لیسانس شان را اگر برداریم ، در زیر آن پوسته ، بجز مشتی ادعاهای پوسیده چیزی ندارند !! همان مدیر ارشدی که ذکرش رفت ؛ چند بار گفت که نمی دانم فلانی ها به چه دردی می خورند !؟ گفتم : " با اجازه بگویم که آنها مصداق " کاسیب ائوینین مبلی " هستند !! ( مبل خانه ی آدمهای بی بضاعت !! ) ، بعضی ها مبل می خرند ( با هزار خون جگر !! ) و می آورند خانه ، خودشان روی زمین می نشینند و می خورند و می خوابند و روی آنها ملحفه می کشند تا تمیز و تازه بمانند که احیانا اگر مهمان خاصی آمد بداند که اینها هم مبل دارند !!! این مهندسین ما هم نمونه ای از آن مبل ها هستند ... سالهای سال بدون استفاده و زیر ملحفه مانده اند و صرفا برای با کلاس نشان دادن کارخانه در زمان ممیزی کاربرد دارند والا کارگر صفر از اینها بهره ورتر و پربازده تر می باشد !! "
چند تایی هم بود که فعلا یادم رفته است ولی حس می کنم که لازم بود در موردشان چیزی بنویسم ... چرا ما یادداشت نمی کنیم !؟!؟!؟
- ۹۵/۱۱/۱۲