اول یا آخر معامله ...
شما یادتان نمی آید ، منهم یادم نمی آید ، ولی شاید کسی باشد که یادش بیاید !؟ در روزگاران دور ، مثلا سه هزار سال پیش (!) وقتی باران نمی آمد ، جمع می شدند جلوی چادر جادوگر قبیله ، برایشان ورد می خواند و دعا می کرد ...
آخر سر هم یقه کسی را می گرفت و در راه خدایان قربانی می کرد و آسمان دلش بحال مردم بیچاره می سوخت و باران می آمد ...
بعدها دیدند بدون جادوگر هم می شود که باران بیاید ، و یکی دو هزار سال هم همینطور گذشت ، تا اینکه مردم پیشرفت کردند و پرروتر شدند و بیشتر از سهمیه شان خواستند ، دیگر کسی به تقدیر آسمانی اعتقاد نداشت و از بابت بارانی که به آنها میرسید نه تنها شاکر نبودند بلکه شاکی هم بودند که چرا برنامه ی باران با برنامه شان همخوانی ندارد (!!!) ، بهرحال باران که همیشه برای کشاورزی و آبادانی نیست ، فصل عاشقی و دلتنگی هم باران می خواهد و ...
این روزها معلوم نیست کی به کیه !؟ مردم در شکایت و خواهش هستند و باران مثل کارمندان دولت شده است ؛ برو فردا بیا !! ، چرا امروز آمدی !؟ ، دیروز کجا بودی !؟ و از این دست سردواندن ها ، گاهی هم که می آید ضررش بیشتر از سودش است !! مثلا امروز استاندار سیستان و بلوچستان می گفت : بارش سه روز اخیر از متوسط باران سالیانه منطقه بیشتر است !! می دانید که این خبر خوب نیست !؟ مردم در زندگی سالانه ی خود باید این چند برابری باران را حل و فصل کنند ، از پوشاک تا ترمیم ناودان خانه و ...
این روزها باران مناظر دعای جادوگر نمی ماند و خود قربانی اش را می گیرد ... در همین چند سانتیمتر باران ، یک نفر در سیستان و بلوچستان طعمه باران شده است ... اول یا آخر معامله قربانی باید داده شود !!
این
- ۹۵/۱۱/۰۷
"ضررش بیشتر از سودش است" نه به گمانم.
این گذراست و جبران پذیر. (حتی اگر قربانی هم داشته باشد.مرگ همه جا هست. هرچند تا الان خبر تولدها بیشتر از مرگ سیل بوده است)
درعوض نوسازی می شود.
راه ها، زیرساختها و ان شاءالله بهتر از قبل