عادت به یکنفر بالاسر !!
مطمئنا شما هم از این دسته آدمها زیاد دیده اید که همیشه دم از آزادی و درستکاری می زنند و چند دقیقه بعد وقتی از زرنگی شان تعریف می کنند یک کار خلاف و یا سوءاستفاده از آزادی ذکر می کنند و چقدر هم به آن افتخار می کنند !!!
بعضی ها دوست دارند وقتی کسی بالای سرشان نیست ، خودی نشان بدهند و این یک رفتار خیلی ناپسند از نظر تولید حرص و جوش برای اطرافیان و نشان دهنده نوعی اختلال روانی در فرد می باشد ، چرا که این رفتار دقیقا متضاد با روحیه ی آن شخص بوده و با این کار می خواهد رفتارهای همیشگی خود که از نوع دستورگیری از یک بالاسر است را ماست مالی بکند !!
یکی از معضلاتی که در کارخانه های ما وجود دارد و یک اهرم برای پیشبرد کارها بحساب می آید ، چماق بالای سر دیگران گرفتن است (!) در حالیکه همه به این اقدام سرپرستانه (!) بدیده ی منفی نگاه می کنند ولی در غالب موارد نتایج مثبت کاری از همین ناحیه بدست می آید !! در زمان مدرسه هم ما از معلمی حساب می بردیم که از او نگران بودیم و بنوعی می ترسیدیم !! معلم های زرنگ از همین شیوه برای نظم دادن به کلاس استفاده می کردند و کلاس های ابتدای فصل غالبا با تهدیدات و منم گوئی های معلم ها شروع می شد !!
بنظر می رسد که این عادت زشت که کار را بخاطر حضور یک بالاسر و نه بعنوان یک وظیفه انجام دادن (!) ریشه در فرهنگ معیوب ما دارد !! همه ی ما می دانیم که نامبر وان دنیا هستیم و هیچ چیز از نظر شخصی خودمان باارزش تر نیست ... آموزه های دینی ما هم چیز دیگری به ما می گویند و رفتاری متفاوت تر از اینی که هست از ما می خواهند ولی ما این رفتار را ادامه می دهیم و تا زمانیکه این روحیه در ما هست ، جایگاه بهتری از این مقام و جایگاه نخواهیم داشت !!
در کارگاههای ما همیشه یک عده هستند که نقش مسئول و رئیس را بازی می کنند ، ولی بغیر از مسئولیت ها و وظایفی که دارند باید نقش یک سرکارگر و یا سرکارگر بزرگتر (مدیر ) و یا سرکارگر خیلی بزرگتر (مدیرعامل ) را بازی بکنند و در همین راستا غالبا از انجام وظایف واقعی خود باز می مانند چرا که تنها در این نقش است که می شود چرخ کارخانه را حرکت داد و در حالت عادی بندرت کسانی هستند که کار خود و وظیفه ی خود را درست انجام می دهند و مابقی با کاسته شدن فشار بالادستی ، از کمیت و کیفیت کار خود می کاهند !! با همکار خود درگیر می شوند و سعی می کنند تا با کج کاری و کار نکردن شخصیت کاذب و خودخواهانه ی خود را به رخ بکشند ،ولی با حضور مسئول و کمی دادو بیداد ، مثل گوسفند (بی اعتراض ) بروند سر کار خودشان !!
===
امروز بعد از ظهر یک مجلس شام غریبان باید می رفتم ... مادر یکی از دوستان قدیمی ام بود و تقریبا با تمام خانواده و فامیل شان آشنایی داشتم ... ظهر از کارخانه زدم بیرون و تا به خانه برسم سه فقره تصادف دیدم که دقیقا هم شکل بودند و در هر سه مورد ، ماشین گرانقیمتی که حرکت خلاف داشت زیر دست و پای یک ماشین قراضه و اسقاطی له شده بودند ... داشتن امکان شتاب بالا و توهم راحت بودن کنترل در سرعت های بالا برای این راننده ها این ذهنیت را می دهد که دست به خلاف های کوچک و بزرگ بزنند !! در اولین تصادفی که دیدم یک آزرا توسط یک فقره نیسان وانت نیم متر از عرض کم شده بود ، آنهم در بدترین جای ممکن که در عرض سه ثانیه یک صف طولانی از ترافیک مرده بوجود آورده بود !!
بعد از مسجد به کارگاه دوستم رفتم و دو سه ساعتی آنجا بودم برای ادامه ساخت آویزهای نور ... یکی دو مورد رفع اشکال کردیم تا هم نصب راحت بشود و هم طرح براحتی در پائین محکم کاری و چسب زنی بشود !!
در مسیر بازگشت به خانه ، در قسمتی از مسیر سوار اتوبوس های خط ویژه شدم و تقریبا بین اتوبوس ها پر بود از ماشینهای سواری که وارد خط ویژه می شدند و از اتوبوس های تندرو (!) سبقت می گرفتند و یک جایی حدود یک ربع توقف داشتیم و یکی از همین سواری ها زیر پای اتوبوس مانده بود و نمی دانم با چه منطقی پیاده شده بود و دستها را بعلامت اعتراض بالا و پائین می برد ؛ شاید می خواست نهایت بیشعوری اش را نشان بدهد ...
متاسفانه پلیس راهنمایی با این توهم که سر هر چهاراه و تقاطع دوربین وصل کرده است ،حضور خودش را از تقاطع ها حذف کرده است و در همین راستا وقت و انرژی بسیار زیادی از مردم هدر می رود ، حضور پلیس مطمئنا از وجود هزار تا دوربین مخفی و آشکار بهترتر است !!! چرا که اگر بالاسر نباشد خیلی از راننده ها ، ساده ترین قوانی را هم رعایت نمی کنند و تاسف آورتر اینکه غالب این راننده های متخلف ، ماشین های مدل بالا سوار می شوند !!!
