دومینوی اعتبار ...
دومینو دیده اید ؟ نمی دانم به چشم تفریح به آن نگاه کرده اید یا یک مهارت خاص !؟ مطمئنا از یک سطح ابتدایی که بتوانید رد بشوید ، متوجه می شوید که چیزی بالاتر از یک مهارت است ...
چند روز پیش برای من یک ویدئو فرستاده بودند و یک اکیپ دومینو باز (!) در یک ساختمان چند طبقه دومینویشان را چیده بودند و ادامه حرکت هایشان از طریق آسانسور به طبقه بالا انتقال می یافت و خیلی جالب و محیرالعقول شده بود ؛ حداقل برای من که می دانم بیست عدد دومینو را کنار هم نمی توانم بگذارم !!
در زندگی روزمره و فعالیت های کسب و کار و ... ، کسب اعتبار و شخصیت کاری ، شباهت زیادی به دومینوچینی دارد !! باید با هر قدم درست و هر رفتار سنجیده ، اعتبار کاری برای خودمان جمع بکنیم و بعد از سالها تلاش ، بواسطه ی همین کارکردهای درست و کارنامه خوب ، برای خودمان اعتباری در جمع کسب بکنیم ... این مورد شامل اعتبار و ارزش در خانواده و بین فامیل هم می شود
وآممما چرا اعتبار را به دومینو تشبیه کردیم و به سازه ی محکم تری تشبیه نکردیم !؟ متاسفانه برخی مسایل هستند که وقتی سر و کله شان پیدا بشود روی همه ی جوانب تاثیر می گذارند و تمام شخصیت را زیر سوال می برند ... یکی از این موارد دروغگویی است ، یکی دیگر می تواند بدقولی باشد ، یکی دیگر می تواند بدحسابی باشد و ...
در روایات کوچه و بازار آمده است که برای دختری خواستگار آمده بود و طبق معمول از شما سوال و از ما جواب !! دیده بودند که به هر سوالی یک پاسخ آنلاین در آستین دارند و متعجب شده بودند و خلاصه اینکه پدر دختر خانم پرسیده بود : " ماشاءلله این آقا پسر دائره المعارف محسنات می باشد ، لااقل اگر ایرادی دارد خودتان بگوئید !! " گفته بودند : " واقعیت این است که همه ی وجود این پسر منبع خیر است الا یک ایراد خیلی خیلی کوچک و آن اینکه کمی دروغگوست !! " گفته بودند : " کاش دست اش خالی بود و کمی صداقت داشت !! " ( البته شاید حالا به وزارت رسیده باشد !! )
اگر جامعه ما و کارخانه ی ما و امورات ما و اداره ی امورات ما لنگ بوده و گاهی هم به فلج نزدیکتر است ؛ بدلیل شیوع بیش از حد استاندارد عواملی از آن دست می باشد ... هر کدام از این صفات غیر اخلاقی می تواند دومینوی شخصیتی و اعتباری ما را در هر سطح و درجه ای بهم بزند و دسترنج سالهای سال زحمت ما را بباد بدهد ... فرقی نمی کند اعتبار یک کارخانه ی بزرگ باشد یا یک رستوران مشهور و یا هر چیز دیگری !!
دیروز عصر به آپارتمان مراجعه کردم و قرار بود دو فقره از صنعتکاران شریف بیایند و چه بهتر از اینکه وقت قرار را خودشان گذاشته بودند ... یکی برای نصب پرده ها و یکی برای نصب کابینت خواب (!!) ، از حوالی بعد از ظهر تا دمدمای نیمه شب از من تلفن زدن و از آنها جواب ندادن !!! آنکه نا آشنا بود را به کمی حرص خوردن و لعن و نفرین های جانانه بسنده کردم ولی چه باید می کردم با آنکه آشنا بود و اگر به خاک سیاه می نشست باید خودم می رفتم سر خاکش !؟!؟
برایش اس ام اس زدم که : آقا خیلی بدی ؛ اندازه هیتلر !!
بنظرتان چقدر از منظور مرا فهمیده بود !؟ من که شک دارم !! اگر فهمیده بود تا ظهر خبر مرگش را به من می رساندند !!
- ۹۵/۰۹/۲۸
شاید بخاطر همینه که قدیمیا میگن: وصلت با خودی، معامله با غریب!
راستش منم منظور از هیتلر رو نگرفتم!!