یادداشت های دادو

روز تاسوعایی ...

چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ق.ظ

تاسوعا برای ما مفهومی غیر از تاسوعا بمعنی نهم محرم دارد ... نهم محرم بودن شناسنامه ی تقویمی تاسوعا است و شخصیت تاسوعا برای ما زیاد مهم است ، عرب ها و اهل سنتی های مشکل دار برای اینکه این روزها را بنوعی از گردونه شخصیتی که برایش تعریف شده است خارج بکنند ، برای این دو روز شخصیت سازی کرده اند و تبلیغ کرده اند ... یکی از این شخصیت پردازی ها این است که برای تاسوعا و عاشورا دو روز روزه ی مستحبی نوشته اند و شدیدا هم به آن پافشاری کرده اند ...


برای همین در مناطق شیعه نشین ، همه جا نذر و احسان پخش می کنند ... این نذورات و غذاها که شامل همه گونه اقلام خوراکی می شود در دو روز تاسوعا و عاشورا در هر کوی و برزنی بوفور یافت می شود ، از کیک و شربت و ساندویچ گرفته تا بساط صبحانه و ناها رو شام !! بعضی جاها دیگ های غذا پهلو به پهلوی هم پارک می شوند و تعدادشان هر بیننده ای ار متعجب می کند، مثلا برای ناهار عاشورا چند بار برای من زنگ زده اند که بروم و در طول این دو روز حدود ۳۸ دیگ ناهار بار می گذارند ... بعضی خانه ها هم بقدر توان تهیه کننده و امکانات در حیاط خانه و یا پارکینگ ها دیگی بار گذاشته و به اهل محله و یا مراجعه کننده ها می دهند . هر کسی هم قصد و نیتی دارد ،‌ برخی ها فکر می کنند این نذورات فقط باید بدست نیازمندان برسد و برای همین غذاهایشان را آماده کرده و در بسته های یکبار مصرف در محلات فقیرنشین پخش می کنند ،‌ برخی غذا می پزند و بین عزاداران و افرادی که در این مراسم ها شرکت دارند و مهمان های شهر پخش می کنند و دلشان بزرگتر از این حرفهاست که از نذورات آنها چه کسی می خورد ... واقعیت این است که همه بنوعی به این نذورات و احسان ها محتاج هستند و « آنان که غنی ترند محتاج ترند !‌»

 

دیروز قبل از ظهر طبق معمول یک دوری در شهر زدم ، البته قبل از آن در خانه یک قسمت از مختارنامه را دیدم !! من این سریال را ندیده ام و هر از گاهی به چند دقیقه از آن رسیده بودم ،‌ اصولا با نوع صحنه پردازی های جریانات دینی میانه ی خوبی ندارم ، مخصوصا که پای جلوه های ویژه در میان بوده باشد ... یک جایی شربت می دادند و سری به آنجا هم زدیم ، شربت زعفرانی و خیلی دلچسبی بود ...

 

بعد از ظهر طبق معمول سالهای قبل سری به بازار زدم ، مغازه ی دوستم که همه ساله در آنجا می نشینیم و بساط چایی و کری خوانی های متداول بین محله ای راه می اندازیم بسته بود !!‌ شاید مسافرت رفته بود !! برای همین روال چندین ساله را شکسته و بطرف بازار مظفریه رفتم ... تمام دستجاتی که در مراسم بازار شرکت می کنند (‌البته طبق قرعه کشی و نوبت هر محله !!‌)‌ طول راسته ی دلاله زن بزرگ را طی کرده و وارد بازار مظفریه شده و بعد از آن تمام می کنند ،‌مراسم تقریبا از اولین ساعات بعد از اذان ظهر شروع شده و تا نیمه های شب ادامه می یابد ، مخصوصا در سالهای اخیر بدلیل طولاین بودن برخی از دستجات عزاداری و ازدحام جمعیت (!)‌ حرکت دستجات سینه زنی و زنجیر به کندی صورت گرفته و تقریبا نصف انتهایی لیست بیخیال حضور می شوند ولی طبق یک آئین نانوشته و حیثیت محله ای (!)‌ تمام ۲۴ گروهی که در لیست حضور در بازار هستند ،‌سر نوبت و نحوه ی حضور و حرکت در بازار حساسیت خاص خودشان را حفظ می کنند ...

 

در بازار مظفریه که زیباترین و بزرگترین بازار در داخل بازار مسقف تبریز است ، در طبقه بالا و در بهترین نقطه ی مشرف بر بازار که متعلق به دوستم می باشد نشسته و یکی دو تا عکس گرفتم، یک فیلمکی هم گرفته و توی اینیستا گذاشتم ...

 


 

 

برنامه ی عصرمان حضور در مراسم شاه حسین گویان میدان تره بار قدیم تبریز (‌بازارچه صاحب الامر )‌ بود ... و شب آخرین شب برای شاه حسین گویان بود و از ساعت 12 تا 3 بامداد توی کوچه بودم و بعد به خانه برگشتم ... حضور شبانه ی دیشبم یک توفیق بود تا شاهد آشتی دو دسته از عزاداران خیابانی باشم که در سالهای گذشته از هم جدا شده بودند و کدورتی بین آنها بود ...

 


 


 

  • دا دو

نظرات  (۱)

دسته های عزاداری !! تبریز و ایضا کری خوانان  بفرموده شما ( ببخشید سوگواران و یا شاید همان جمعیت !! بقول شما ) مستقر در مغازه های مسیر که همگی مملو از خوردنی ها و نوشیدنی های نذری جهت پرداخت در صد ناچیزی از کفاره اجحافات احتمالی !! بقیه ایام سال میباشند و یک در میان همین جمعیت عزادار  !!هرکدام  یک گوشی گرانقیمت مجهز به دوربین فیلمبرداری و عکاسی دردست و مشغول شکار لحظات ناب !!  هستند .( تا یار که را خواهد و مقصود چه باشد ؟ ) بعد از طی این مراحل سرانجام  طبق همان برنامه و قرعه کشی وارد بازار عظیم مظفریه  میشوند که این بازار حکم جایگاه ویژه  را دارد . درست مثل همانجائی که در ارتش محل گرفتن سان از یگانهای رژه رونده توسط فرماندهان و بزرگان میباشد .  و در اینجا هم تعدادی از صاحبان مناصب با اصحاب رسانه !! برای اعلان حضور موثر !! خود تا تهیه فیلم و عکس  حضور بهم میرسانند .ودست آخر پس از خروج از درب دیگر مظفریه و ختم برنامه و البته دریافت ریز برنامه روز بعد از صبحانه نذری در منزل فلانی و بقیه مراسم و باز رسیدن به همان درب خروجی مظفریه و تمام .در این میان آنچه مغفول میماند شان و منزلت این ایام سترگ و البته مغفول تر از همه قلسفه و آنچه که باید از قیام حضرت اباعبداله الحسن (ع) و یاران باوفایش مد نظر باشد . بسیار کم رنگ میباشد . چرا اینهمه تفرق و دسته بندی و به میان کشیدن اسم و رسم محلات و دستجات و علمهای مختلف ؟؟ الان در بیشتر شهرهای کشور عزیزمان دستجات عزاداری بصورت واحد و منسجم و به هم پیوسته و زیر یک علم آنهم علم حضرت سید الشهدا (ع)  همه مردم  در یک میدان بزرگی از شهر این مراسم را اجرا میکنند . شاید تبریز چون در همه چیز داعیه اولین بودن !! را دارد اینکارها را انجام میدهد . و قس علیهذا.......
پاسخ:
سلام
زندگی در محرم جریان دارد و اگرچه تاثیر کمی می پذیرد ولی آن را یک سال دیگر به جلو پرت می کند ... همینقدر هم کم نیست هااااااااااااااااا !!! مسایل قومی و قبیله ای مانند بادبان های (!!) کشتی هستند و مسایل دینی و فرهنگی مانند سکان (!!)‌ ، هر کدام به تنهایی خطرناک هستند و در کنار هم خوب جواب می دهند !! این شانه به شانه ی هم زدن ها خاصیت این بازی است ؛‌ مانند فوتبال آمریکایی (‌رگبی )‌که از دور بیشتر شبیه دعوا دیده می شود !!
شهرهای کوچک و همچنین با غلظت قومی رقیق تر ، راحتتر کنترل شده و مرتب می شوند ولی شهرهای بزرگ و با تنوع قومیتی بالا و یا مثل تبریز که یک هسته ی قومیتی خاص بشمار می رود را چه کسی باید منسجم بکند !! اینجا مردم پشت سر امام جمعه نماز نمی خوانند و تنها شهری است که در یک مسجد دو نماز جماعت برگزار می شده است !!!!!!!!!!!!!!!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی