اسباب بزرگی ...
یکی از موارد خیلی مهم در پیروزی و شکست انسان ها در فعالیت های روزمره و دستیابی و یا عدم دستیبای به آرزوهایشان ، عدم شناسایی صحیح اسباب و راههای رسیدن به آن آرزوها و اهداف می باشد ...
فعالیت دلیل بر پیروزی نیست ، فعالیتی به پیروزی ختم می شود که تمام موارد و راهها را بررسی کرده و مدنظر داشته باشد !! عده ی بسیار زیادی از همین خیرین که در کار مدرسه سازی و بیمارستان سازی و ... هستند ، غالبادر فعالیتهای اقتصادی خود خیلی از مسایل اخلاقی ( حتی در سطح ابتدایی !! ) را رعایت نکرده اند و الا چنین کوههای ثروتی را نمی توانستند جمع بکنند که از کسرِ ناچیز آن برای دنیای خود شهرت و برای آخرت خود ( به وهم و گمان باطل !! ) قبای عافیت ببافند !!! آن عده ی بسیار کم هم که همیشه وجوددارند و همه دیگران (!) خود را با آنها اشتباه می گیرند ، می دانند که با فعالیت به آن دارائی ها نرسیده اند و از ثروت بادآورده ی به ارث برده ، می بخشند !!
در زمان های قدیم یک عنوان جالبی بوده بنام " حکیم " ، این حکیم ، با علیم که همه چیز دان باشد فرق داشت !! با خبیر که خبره و کاربلد و اشنا به سیستم باشد فرق داشت !! این حکیم که باید آن را " حکیم باشی " بخوانیم تا با ذات اقدس پروردگار اشتباه گرفته نشود (!) فردی بود که بقدر کفایت از علوم زمانه ی خودش خبر داشت و بیخود خودش را علاف مدرسه و میخانه و ... نکرده بود ، این حکیم که در همه ی اعصار موفقترین فرد روزگار خودش بوده و اکنون هم هست ، برخلاف پرستیژ و ظاهر مردم فریب اش ... نه تنها در متن جامعه که در چاله میدان ترین نقطه ی شهرش رشد کرده بود !! برای همین تمام چم و خم ها بلد شده و با رتق و فتق آنها پله های ترقی و موفقیت را طی کرده بود !!
بزرگ حکیمان که لقمان ( ع ) باشد ، زمانی را به بردگی گذرانده بود و در سایه خوش نوکری و صداقتی که در هیچ نوکری نمی شود سراغ گرفت ، خودش را از اربابش خریده بود و آزاد شده بود ... برده هر کجا که باشد ؛ حتی در کاخ (!) ، آنجا چاله ترین چاله ی روزگار است !!!! وگرنه از کجا به این اصل بزرگ می رسید که " ادب از که آموختی ؟ از بی ادبان !! " ، اگر به دکتر جماعت هم لفظ حکیم بکار برده اند در نبض گیری و تشخیص از راه قاروره است و بس !!!
در روزگار ما نیز برخلاف فریب عمومی که دانایی را عامل موفقیت می دانند و مغز بچه های طبقه ی پائین و متوسط را در مدارس تخریب می کنند ، اصل موفقیت و کلید موفقیت را که همانا حکمت اجتماعی است در طبقه خاص نشر می دهند ، آنها به راحتی زندان می روند ، با اشرار سر سفره می نشینند ، اختلاس را بو می کشند ، آبرودار را هو می کشند ، از بزه اکراه دارند و به گناه اشتیاق دارند و برای اسم در کردن هم که شده باشد خلاف سنگین می کنند و ... بالاخره می شوند نماینده شهر و روستا ، وزیر و وکیل ، مدیر ارشد و مشاور عالی و ... بازاری جماعت با کرور کرور ثروتی که دارد مبلغی در جیب بچه اش می گذارد تا برود آن را در دستفروشی یا تجارت کوچک به باد بدهد و در عوض بی چشم و روئی و بی اخلاقی را یاد بگیرد و تا آخر عمر از این حکمت بدست آورده کسب روزی ننهاده بکند !! فوق فوقش دم مرگ مقداری به یک بنگاه خیریه می بخشد تا لطف مخلوق بخرد والا می داند کرام الکاتبین می داند هر ریالش از چه راهی بدست آمده است !!!!
برای اینکه در ایران کسی موفقیت اجتماعی کسب بکند ، بهترین راه این است که دنبال علم نرود چرا که عالم بعد از مرگ به شهرتی می رسد که سودی به حالش ندارد و نامش را جاهل ها در طبل می کویند برای فریب دادن دیگران که دنبال علم بروند و میدان موفقیت را خالی بگذارند !!! کسانی که دنبال خبره بودن می روند ، نسل خودشان را فدا می کنند و چیزی که بدست می آورند برابر که نه (!) نصف چیزی که از دست می دهند نیست !! ( شاید هم درصدی !! ) ، ولی آن اندک موفقی که در اجتماع توی چشم هستند کافیست کم بدانند و درد هیچ چیزی را نداشته باشند ( مخصوصا درد دین !! ) با انرژی بیش از اندازه ای که برایشان می ماند به کجا که نمی شود رسید !!!!
شاعر گفته است : " تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی " و سیه روز مفسرینی که اسباب بزرگی را برای خلق خدا علم و تلاش و انصاف و ... تفسیر کرده اند ، در حالیکه اسباب بزرگی همانا تزویر و دروغ و حق خوری و بی حیایی و ... می باشد !!!
مگر اینکه کسی موفقیت را در نگرشی دیگر ، ارزش را در رفتاری دیگر ، بزرگی را در اعتباری دیگر ، جستجو بکند و چشم حریص و طماعش را متاع بی مقدار دنیا کور نکرده باشد !!!!
- ۹۵/۰۷/۱۳