جناب مخ مخابرات !!

ما دوست داریم در دریایی از اندیشه های موجود در اطرافمان شنا کرده ، غور کرده ، غواصی کرده و چیزهایی که لازممان هستند را بدست بیاوریم ؛ البته بیشتر مواقع چیزهایی که دوست داریم را انتخاب می کنیم و نه چیزی که لازم داریم ...

 

مطمئناً یک شیر با آن ابهت و یال و کوپال در این مورد از ما بهتر عمل می کند ، چون از هوش غریزی اش استفاده می کند و فریفته ی هوش کاذب عقلی نیست و خوش به حالش که عقل ندارد !! شیر در گوشه ای به کمین می نشیند و گله ی شکار را بررسی می کند ، همه را می بیند ولی او برای بدست آوردن غذا در کمین نشسته است و نه برای خودنمائی !! برای همین مناسب ترین گزینه برای شکار را انتخاب می کند و وقت و انرژی اش را بیهوده هدر نمی دهد و می داند هر نوبتی که دست خالی برگردد یک کوپن اساسی از انرژی و قدرتش را از دست خواهد داد ، پس به یک گوساله ی کوچک و یا بیمار رضایت می دهد و دنبال شکرا فربه و جوان و ... نمی رود !!

 

اگر ما انسان ها هم بتوانیم در رفع و رجوع نیازهایمان از عقل غریزی استفاده بکنیم ( همان عقلی که در زمان فروتنی و خاکساری از خود نشان می دهیم !! ) بمراتب موفق تر عمل کرده و راحت تر به خواسته مان می رسیم ... این مورددر استفاده و سوءاستفاده از اندیشههای دیگران هم صدق می کند !!

 

مهندسان متعهد داخلی ما ( البته اکثریت آنها و حداقل متخصصی که زیاد هم مهم نیستند ، مهم نیستند !! ) که از کانال های مختلف به مناصب مختلف می رسند ، همیشه دوست دارند و شاید هم مجبورند برای پیشبرد کارهای تحت مدیریتی خودشان ، اندیشه های رایج در زمان های مختلف را ، تست زده و گرد و خاکی بکنند !! این انتخاب اندیشه های مختلف وقتی بدون آشنایی به زوایای مختلف و جهان بینی های مختلف صورت بگیرد می تواند بجای بهبود وضعیت بیمار گونه ی قبلی ، آن را دچار تشدید کرده و نابود بکند !!

 

برخی از مهندسین خارج رفته (!) که بهره شان از پول ماموریت بیشتر بوده تا از بازدید و کارآموزی شان ( ؟!! ) در بازگشت بگمان اینکه می خواهند تحول ایجاد بکنند دست به تغییراتی زدند تا مثلا کارخانه ی ساخت روسیه را به روش آلمانیها اداره بکنند و فکرکردند تنها با پاک کردن صورت های مسئله کار درست می شود ولی کار بدتر هم شد !! این تغییرات در همه ی سیستم ها و کارخانجات رخ داده و نتیجه ی معکوس آن در تسریع استهلاک کارخانجات و تشدید فشار به کارگران و بد و بدتر شدن اوضاع معلوم است ... و امروزه همان کارخانه ها ( بقول وزیر 60 % ) با اکسیژن حمایتی سرپا هستند !!!!

 

===

تلفن محله ی ما اشکال پیدا کرده بود و همسایه ها صدای هم را می شنیدند ، بطوریکه گاه جملات معصومه خانم را رقیه خانم جواب می داد و سرِ قول و قرار فاطمه خانم ، زینب خانم می رفت !!!!

 

تا اینکه بعد از اینکه همه ی اهل محل ، تبلیغات های دیجیتالی 117 را ، که بجای حرف گوش دادن حرف پخش می کردند ، ازبر شدند (!) یک کارآگاه گجتی آمد و اشکال را رفع کرد تا صدا روی صدا نیافتد و چند دقیقه بعد تلفن محله کلا قطع شد !!!!!!

 

حالا سه روز است که یک اکیپ مجرب تر در حال پیدا کردن سنگی هستند که یک دیوانه در چاه انداخته است و نمی دانند چکار کرده است که همه چیز بهم ریخته است !؟!؟

 

اینها نتیجه کاربلد بودن بالادستی های مخابرات است که آدم ها را روی کاغذ بررسی می کنند و فکر می کنند اگر به جای سه نفر یک نفر بگذارند کار درست می شود و نمی دانند وقتی آموزش دادن را بدلیل بالا بودن هزینه ها محدود کردند و آموزش پذیری افراد بدلیل مشکلات جانبی چند برابر کم شد ، نتیجه از این بهتر نمی تواند باشد ...