تا نیمروز ...
امروز روز عید قربان بود ؛ عیدتان مبارک ...
صبح که همان حوالی ساعت ۱۱ باشد باتفاق بانو رفتیم تا خانه شان و بعد من رفتم سراغ مجسمه های سنگی !! نوشته بودند تا ۲۵ شهریور هستند ولی انگار چند روز پیش اختتامیه را گرفته بودند !! مسیر نسبتا طولانی را پیاده رفتم تا به محل « سمپوزیوم مجسمه های سنگی » رسیدم ...
بعضی جاها را پیاده رفتم ، چون مسیر جوری بود که تاکسی در آنجا نبود ... قسمت دیگر را همپای ورزشکاران رفتم که روزهای تعطیل برای پیاده روی می آیند شاهگلی !! غالبا اضافه وزنشان توی چشم می زند ؛ برخی ها را که دیدم فکر کردم خودم باربی هستم !!! یک نوجوان 120کیلویی داشت سلانه سلانه می دوید و پدرش توی ماشین او را همراهی می کرد !!
محل سمپوزیوم را داشتند آب و جارو می کردند ؛ البته تا یک باران سیل آسا نیاید محال است گرد و خاک سنگتراش ها از روی درخت ها و چمن ها برود ...
حالا بروم ادامه فیلم « شکارچی هیولا » رادر شبکه نمایش ببینم و برگردم ...
اینجا را که یادتان نرفته است !؟
- ۹۵/۰۶/۲۲