یادداشت های دادو

یک روز در شهر ...

چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۲ ب.ظ
امروز در خانه ماندم و سرکار نرفتم ،‌ باید یکی دو جا سر می زدم ؛ مخصوصا بانک ، برای اینکه ببینم می توانم یک وام درشت جور بکنم !! در زمینه وام گرفتن اصلا اطلاعی نداشتم و یکی که می گفت خیلی تبحر دارد یک هفته بود که مرا درگیر کرده بود و سر می دواند !!!


در کارخانه رسم است ، دو فرد که در یک شغل هستند را باهم « قئین خاتین » می گویند !! معادل آن می تواند در برخی جاها جاری باشد ، هرچند من دیده ام که جاری موارد استفاده ی زیادتری دارد !! قئین خاتین یعنی خانم برادر شوهر و در خانواده های شلوغ قدیم ، اعتبار عروس را با عروس همترازش معلوم می کردند !! این قئین که همان برادر شوهر باشد نقش زیادی در معرفی افراد دارد ؛ مادر شوهر می شود قئین آنا و پدر شوهر می شود قئین آتا و حتی در چشم انداز بالاتری فامیل شوهر می شوند قئین قودا !!!

از اول بنویسم ، در کارخانه مخصوصا در کارهایی که بصورت دو شیفته کار می شوند دو فرد را باهم جاری خطاب می کنند !! من جاری ندارم ولی وقتی بخواهم مرخصی بروم با مسئول همجوارم هماهنگ می کنم که حواسش کمی زیاد جمع باشد ، هرچند اگر همکاران مشکل کاری داشته باشند ، خودم همیشه در دسترس هستم !!! امروز اولین تماسی که با من داشتند نشان می داد که همجواری که با او هماهنگ کرده بودم خودش نیامده بود !!!!
 
صبح اول وقت ساعت کاری وارد یکی از شعبات بانک شدم تا خودم ببینم وضعیت وام از چه قرار است !! تازه متوجه شدم که مراودات زیاد با دوستان خارج نشین (!)‌ باعث شده در این زمینه چند دور عقب بمانم !! مخصوصا واژه ی « عقود اسلامی » را که می دیدم یک جورایی بدنم مورمور می شد !! برای یک پرش نسبتا بلند (!)‌ نیاز به یک دورخیز مناسب داشتم و فضای این دورخیز بصورت مناسب جور نمی شد !! خلاصه اینکه سه - چهار ساعتی در میان انواعی از بانک و عقود سرگردان بودم و خدا را شکر که فهمیدم داستان از چه قرار است !! در این کشور پرش های بلند را هم باید با سینه خیز انجام داد !!!

بعد از آن احساس کردم که شدیدا داغ کرده ام ، تابستان ما از طرف شهریور شروع شده است ( پنکه ی خانه آنقدر کار کرده که سرگیجه گرفته است !!) ، حوالی ظهر بود و خودم را به مغازه دوستم در بازار رساندم ، با اینکه کولر گازی خوب کار میکرد ولی هوای آنجا را هم چک های برگشتی داغ کرده بود !! شاگرد مغازه که پسر خیلی خوبی است ،‌ موقعی که دوستم برای کشیدن سیگار بیرون رفته بود !!!‌ (‌یعنی صاحب مغازه را بیرون می کنم اگر پیش من سیگار بکشد !! ) ، به من گفت :‌ « خوب شد شما آمدید دیگر زیاد عصبی نمی شود و هم اینکه در حضور شما نمی تواند زیاد فحاشی بکند !! »

یک ساعتی آنجا نشستم تا موعد قرارم فرا رسید ... با بانو قرار داشتم !!
 
از محلی که بودم تا سر قرار ،‌ همه اش در سایه رفته بودم ولی تا ، سر میز ناهار ، عرقم خشک بشود ، ناهار تمام شده بود !!! برای ناهار رفته بودیم « رستوران قائم » ؛ قبلا کلی توضیح و تصویر گذاشته بودم از ساختمان قدیمی « یخچال قائم مقام فراهانی » !!‌ ولی چشم یک عکس سیاه و سفید هم ضمیمه می کنم ...
 

رستورانی در عمق ۱۱- متری زمین (!!) دیدنش از غذاخوردنش بیشتر می چسبد !! (‌ عکس از طبقه ۲- سالن )

یک محل خیلی ویژه که متاسفانه بدلیل اینکه مدیریت مناسب پیدا نمی شود ، زود زود مدیریت اش عوض می شود و تا حالا باندازه ی یک دفتر چهل برگ من پیشنهاد برایشان نوشته ام !! در کشور ما مزایده و مناقصه یک داستان صوری است برای اینکه رفتارهای غیرقانونی صورت قانونی پیدا کرده و مدارک محکمه پسند ارائه شود !!! در مدیریت های پائین دستی هم نشانه ای از شایسته گزینی و شایسته سالاری نیست !!!
 
حالا در خانه نشسته ام ؛ همسایه ی پائینی دارد ترشی بار می گذارد و کل آپارتمان بوی سیر و بادمجان و ... می دهد !!
 
  • دا دو

نظرات  (۳)

سلام
احتمالا من که نه قئین خاتین دارم و نه مثل شما مسئول همجوار، کلاهم پس معرکه است.
و باز هم احتمالا آدم معاشرتی تری بودم اگر جذبه شما را داشتم و با این جذبه دیگران را وامیداشتم در حضورم ملاحظه و مراعات بیشتری بکنند. نصف گوشه نشینی های آدم به خاطر نداشتن این جذبه و آن بی ملاحظه گی هاست، گویا.
پاسخ:
سلام
البته حالا قضیه کار و کارخانه خیلی کم رنگ شده است ... ر سالهای نه چندان دور مرخصی گرفتن برای ما خیلی سخت بود و من هر سال ۱۰ - ۱۲ روز مرخصی سوخته داشتم !!
معاشرتی بودن خوب است ولی با که نشستن مهم تر است !! و انتخاب با که نشستن تقریبا بیشترین وقت از بهترین اوقات زندگی ، یعنی جوانی را ، می گیرد ...
می گرچه حرام است ولی تا که خورد
آنگاه چه اندازه دگر با که خورد .......
 
سلام
دیروز با گوشی به وبلاگتون سر زدم و چند تا از پست هاتونو خوندم اما حوصله م نیامد با گوشی فسقلیم کامنت بذارم!
- تو این پست نفهمیدم منظورتون از مراودات زیاد با دوستان خارج نشین ...چیه(احتمالا می خواستید به طعنه، بانکداری سایر کشورها رو با بانکداری به اصطلاح اسلامی کشورمون مقایسه کردید)
- یکی از کانالهای تلگرامی نوشته بود: (در سوئیس، بانک ها ماهیانه یک درصد جهت حق نگهدارى پول از مشتری می گیرد، ولی سود بانکی از وام گیرنده ها نمی گیرد.
در بانکهای ایران ،ماهیانه سودى حدود ٢٠درصد به سپرده ثروتمندان اضافه میکند،در عوض ٢٨ درصد بهره از وام گیرندگان (افراد محتاج)میگیرد.
یعنی:در ایران اسلامی، از محتاج میگیرند و به غنى میدهند،ولى در سوئیس ، از غنى میگیرند و به محتاج میدهند.)
به نظرم نویسنده ی این مطلب اغراق کرده. پولدارها که پولهاشونو تو بانک نمی ذارند معمولا کسانی پولشونو تو بانکها می ذارند که یک سرمایه ی اندکی دارند اما چون شما اقتصادی ندارند و نمی تونند با پولشون کاسبی کنند به صنار سه شاهی سود بانکی راضی می شن در حالی که می دونند روز به روز ارزش پولشون کمتر می شه.
- و ایضا این "بانو" خانم شما برای من خیلی بسیار زیاد ابهام داره! یعنی هیچی در این مورد نمی دونم!!! واقعا که!
- این قسمت رو عالی گفتید:
در کشور ما مزایده و مناقصه یک داستان صوری است برای اینکه رفتارهای غیرقانونی صورت قانونی پیدا کرده و مدارک محکمه پسند ارائه شود

پاسخ:
سلام
اطلاعات آدم وقتی به محیط بسته ی اینجا محدود باشد فکر می کند چاره ای جز تحمل سختی ها و لذت بردن از وعده های توخالی ندارد !! ولی وقتی با چند جای دیگر ارتباط برقرار بکند می بیند وعده های آخرتی این وری ها در دنیای آن وری ها تحقق یافته است ...
نه اینکه در اینجا بانکداری و وام واقعا ناجور بوده باشد ولی اینقدر هست که اینجا دزدی و غلط کاری زیاد است !! مثلا در کارخانه ها هر شخص می تواند از تعاونی مسکن یک خانه بگیرد با شرایط و تسهیلات دولتی !! ولی در همین تعاونی کارخانه ی ما برخی ها بیش از ۵ - ۶ جا زمین گرفته و فروخته اند ... و خیلی ها نتوانسته اند بگیرند !! بدبختی هم اینجاست که سر اداره ای چند تا بازرس کور و رشوه گیر گذاشته اند که معلوم نیست چه کاره اند اینها !!
 
  • همطاف یلنیز
  • سلام سلام
    به به، منم داخل این یخچال رفته بیدم ها.
    و
    ما هم یه اصطلاح داریم شبیه همین، "قدرقودا". به نظرم وقتی می خواهیم به بزرگ و کوچک فامیل طرف، اشاره کنیم می گوییم فلانی و قدرقوداش :)
    و
    به گمانم در "روز بانکداری" سری به بانکها زدید! چه خبر، شیرینی هم دادند؟ یا یه هدیه بزرگداشت؟ اینجا دو بنر بزرگ طولی آویزان کرده بودند در توضیح وام البته وامی که به انبوه سازان تعلق می گرفت! خداییش گلبهار تا همین جا هم کلی مجتمع و آپارتمان خالی و بدون مالک دارد نمی دانم این انبوه سازان تا کی می خواهند بسازند!!
    و
    امروز بوی کوکوسبزی پیچیده بود گویا یهویی چند تا از همسایه ها هوس کوکوسبزی کرده بودند :(

    پاسخ:
    سلام
    بله بله ....
    من بعد از اینکه نشستم و پست را نوشتم و کل روز از دست بانک و بانکداری حرص خورده بودم ، متوجه شدم که روز بانکداری اسلامی بود !!
    در روایات خوانده ایم که فلان موقع حضرت علی رفت و از مرد یهودی فلان مقدار قرض گرفت !! قدیم ها تعجب می کردم که چرا !؟‌ اینهمه مسلمان متمول ، حضرت علی چرا برود دَرِ خانه یهودی ، برای قرض گرفتن !؟!؟؟!!؟ حالا می بینم دست جلوی یهودی باز بشود بهتر است از دستی که جلوی مسلمان بد باز بشود !!!! احیانا شما بانکداری یهودی سراغ ندارید !؟
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی