سرگردان در شهر ...
ناشکر نباید بود!! چرا که این تعطیلات اجباری هم از یک جنبه ی مبارک می تواند نوعی توفیق اجباری محسوب بشود . بعد از تعطیلات تابستانی که اولش طعم تعطیلات نوروزی می داد و آخرش هم (!!) تعطیلات دوم که مکمل تعطیلات تابستانی بود اول و آخرش طعم اول تعطیلات نوروز را داد !!
از قرار خبرهای رسیده هنوز بلاتکلیفی ها به جایی نرسیده اند و امروز وزیرِ نمی دانم کدام وزارت خانه (!) قرار است در استانداری با عده ای که نمی دانم کیستند (!) در مورد آخرین وضعیت کارخانه ماشین سازی و ریخته گری ماشین سازی نشست داشته باشند ؛ دست به دعا هستیم که نشست شان مانند برج پیزا به کج ماندن ختم نشود !!
در هفته ای که گذشت دائم المهمان تشریف داشتیم و هر شب به بهانه ای مهمان بودیم ، خیلی هم خوش می گذشت !! مخصوصا که میزبان ها هر کدام در طیف فکری و رفتاری خاصی بودند و باری همین هر شب تنها نام مهمانی تکرار می شد و نوع مهمانی و دلخوشی هایش جدید بود . با این تنوع فکری بالایی که در اطرافمان و در شهر و کشور وجود دارد ، آدم گاهی دلش برای کسانی که یک در هزار بخواهند قدمی برای مردم بردارند می سوزد !!
دیروز بعد از ظهر در کارگاه لیزر بودم و چند ساعتی به مشغولیت در آنجا گذشت ، یکی از بستگان نسبتا دور در عوارضی نمی دانم کجا (؟!) کارت بانکی هایش را انداخته بود و یکی دیگر پیدا کرده بود و از روی کارت ویزیتی که هم اسم کارت بانکی ها بود زنگ زده بود و قرار شده بود من بروم و از ایشان بگیرم ، ما همیشه در معرض گم کردن برخی از اطلاعات و یا وسایلی هستیم که امورات روزانه مان با آنها می گذرد و دردسر گم کردن آنها واقعا ناجور است ؛چه فکری برای آنها می کنیم !؟!؟ از من اگر می پرسید ، هیچ !! تقریبا تمام سرمایه ی توکل من در آنجا انباشته شده است !!
امروز صبح رفتم و کتاب وبلاگ ۹۴ را تحویل گرفتم ، یکی از کارهای خاصی که این هفته توانسته بودم انجام بدهم !! بعد از آن رفتیم و به یک آپارتمان که سفارش کرده بودند ببینیم ، نگاه کردیم ... یک موقعیت خیلی مناسب و خوب و شرایط خیلی عالی برای اسباب کشی در بعد از ظهر و ساکن شدن تا همین امشب !! فقط طبق معمول همان جای کار بدجوری لنگ میزد !! در حل و فصل مبلغ آپارتمان های قبلی کلی رفته بودیم توی معادلات انتگرال و دیفرانسیل و ... که این آپارتمان جدید با صد میلیون اختلاف رو به بالا (!) مجبورم کرد که بروم مسئله را از دید هندسه توهمی بررسی بکنم !!
کمی بعد در مغازه کفش فروشی دوستم در بازار بودم ... دراین چند روز بدجور کلید کرده بودم که ذهنم را از درگیری های جانبی رها بکنم ،بلکه چند صفحه ای از داستان پنجم « کتاب دادو » را ادامه بدهم که با ورود یک جبهه افکار از نوع گردبادی (!)احساس می کنم تا مدتی نیاز به تمرکز نداشته باشم !!
هر از گاهی در باز می شد و تعدادی مسافر و معمولا خانم ها وارد شده و سوالی می کردند و با جواب « تکفروشی نداریم !! » برمی گشتند ... کم کم من به این موضوع حساس شدم و گفتم :« یک کاغذ بزن روی پنجره که تک فروشی نداریم !! » خنده ای کرد و گفت : « آن وقت دارائی ما را بعنوان عمده فروش می شناسد و باور نمی کند که عمده فروشی ما اندازه ی تک فروشی سود دارد !!» پاسخ غیرمنطقی و درستی بود ، اشکالی که با باز و بسته شدن مکرر در و به بن بست خوردن مسافران و مشتریان ادامه می یافت !! کمی بعد دوستم برای آوردن چایی بیرون رفت و یک خیل مسافر وارد شدند !! خانمی که سِمَتِ کاروانسالار را داشت با لهجه ی خیلی غلیظ اصفهانی که بیشتر به لهجه ی اردستانی ها می خورد در مرود قیمت کفش سوال کرد و وقتی جواب مرا شنید که تک فروشی ندارند خیلی آمرانه و با قیافه ی از بالا به پائین به من گفت : « یک برگ بزنید به شیشه تا مردم علاف نشوند (الاف هم گفته می شود !!) » گفتم : « مشکل در برگ نیست ، اشکال در خود درخت است !! » این بار نگاه از بالا به پائین اش به نگاه از چپ به راست تغییر کرد و راهش کشید و بهمراه تیم اعزامی اش بیرون رفت !! بنده خدا شاید به این فکر می کرد که نه تنها تک فروشی نداریم بلکه آشنایی به زبان فارسی هم نداریم !! پشت سرشان از مغازه بیرون آمدم و هنوز جلوی مغازه بودند که بازار آن طرف خیابان را نشان دادم و گفتم : « بازار کفاشان ، آنسوی خیابان است ... همه ی مغازه های این طرف یا دست دوز سفارشی هستند و یا عمده فروش !! » سرش را به تائید تکان داد و بطرف بازار کفاشان راه افتادند.
در طول یک ساعتی که آنجا بودم، دو تا چای خوردم و هزار تا فحش شنیدم !! نه اینکه به من داده باشند !؟ دوستم تقریبا در تمام مدت با تلفن های مختلف پیگیر چک های برگشتی بود ... جریانی که همه ی بازاری ها و تجار و کارخانجات با آن طرف هستند و محصول اقتصاد بیمار و بانکداری بیمارتر است !!
- ۹۵/۰۶/۰۴
با توجه به همکاری موسسه آرتا اندیشه پویان سپنتا با موسسه ایلیا، کاریابی بین المللی که تحت نظارت وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی می باشد این موسسه با مجوز رسمی از وزارت کار آماده پذیرش پرونده متقاضیان مشتاق به مهاجرت کاری به آلمان میباشد.