عرض شهر در طول روز ...
کار پیگیری مسابقات ریو ۲۰۱۶ و کشتی و وزنه برداری به حوالی ساعت ۴:۳۰ کشید و بهمراه بقیه ی دست اندرکاران و دست اندازان و دستهای پیدا و پنهان (!) روی در نقاب خواب کشیدم ...
کار مجری های تلویزیونی بی شباهت به برخی کارهای ریخته گران و آهنگران نیست !؟ داغ کردن موضوع در حد اعلا با حاشیه سازی ها و آب سرد ریختن بر روی آن در رودررویی های واقعی !! کاری که شمشیرسازان قدیمی می کردند ، بالا بردن سختی تیغه شمشیر و ... بالا بردن سختی تیغه شمشیر خیلی خوب است ولی از طرفی آن را شکننده می کند !! شاید برای کاستن از تاثیرات حاشیه ای احساسات مردم بر روی ورزشکاران حرفه ای ، این کار خوبی باشد !! بالا بردن انتظارات مردم با انواعی از خاطره خوانی ها و رجز خوانی ها و دپرس شدن آنها در کنار تشک و میدان بازی ها !!
کم کم مردم باید یاد بگیرند که قهرمانان نه در سرزمین خاص که در سایه فعالیت های سخت و تمرینات خوب و حساب شده ، پرورش می یابند !! و دیگرانی هم که می آیند بفراخور تمریناتی که کرده اند در کسب مقام و مدال حق دارند !! باید در پیروزی ها شاد بود و از شکست ها درس گرفت ، زمان تخریب و توهین و گله از داور و ... نه در حد شعار ؛ که در عمل گذشته است !!! و رسانه ها باید ورزش را تبلیغ کنند و نه ورزشکاران را !!!
امروز در راستای استفاده بهینه از تعطیلات تابستانی و ادامه تنها کاری که در طول هفته داشتم و سر زدن به دوستان بود !! حوالی ساعت ۱۱ از خانه زدم بیرون ... هوا باندازه ی کافی گرم بود ، هرچند باد هم می وزید و در سایه می شد از خنکای نسیم لذت برد ... یکی دو جا سر زدم و به یکی دو نفر زنگ زدم ، در طول مسیرم که پیاده گز می کردم و دقیقا عرض شهر را شامل می شد ، حواسم به مسافران زیادی بود که جلب توجه می کردند ... این روزها مسافر خارجی هم زیاد دیده می شود ، هرچند تربیت آنها قوی تر از این حرف هاست که ما بفکر آنها باشیم ولی آیا شهری که دروازه هایش را بسوی جهان باز می کند و سر هر چهارراه و خیابانی بنر بزرگی کوبانده که « تبریز ،پایتخت گردشگری کشورهای اسلامی در ۲۰۱۸ » خود را در حد یک میزبان ساده آماده کرده است !؟!؟ هنوز که هنوز است ۹۰٪ ارتباط مردم با توریست های خارجی ،با چند کلمه ی زمخت ادا شده ی هللللو ، هاو آر یووو ، کن آی هللللپ یوووو و ... شروع شده و بقیه به بازی دست ها و اشاره می گذرد !!!
در مسیرم سری به پاساژ معروف ارک زدم ، جایی که برای خیلی ها در زمانی نه چندان دور خاطراتی خوبی بهمراه داشت ... شاید سر ظهر بود که خیلی خلوت بود و مطمئنا حوالی عصر و ابتدای شب همچنان پر غلغله و شلوغ خواهد بود ... از آن سوی پاساژ (به ترکی گفته می شود پاشاز ) وارد کوچه معروف تر ارک شدم و از آنجا خودم را به ضلع غربی ارک رساندم که همچنان مغرور و خاموش در کنار ساخت و سازهای سرسام آور همسایه اش ایستاده است !! محوطه ی زیباترین نماد شهر پارکینگ ماشین هایی شده است که بیشتر از یک لکه ی ننگ دیده نمی شوند !!
از کنار در ضلع جنوبی ، و از میان نرده های مصلی که دور ارک پیچیده شده اند موبایل را به سوی ارک نشانه رفته و خیلی زود یک عکس می گیرم ... مطمئنا عکس گرفتن از ارک تبریز خلاف قانون و شرع نیست ولی خودم دوست دارم با این حالت دل ارک را به دست بیاورم و بداند که من یک دوست هستم !! در جنوبی ترین ضلع ارک تبریز ، زمین چنان شکافته شده است که انگار ارک را بر روی گسل باغمیشه ساخته باشند و در گوشه و کنار علف های هرز و خار بیرون آمده است ... ای دریغ از چند گلدان سیمانی و ای دریغ از ذره ای غیرت در شهرداری منطقه و ...
بقول یکی از دوستان « no edit » ، ظاهر و باطن همینی هست که هست ...
از آنجا سری به دفتر روزنامه می زنم ؛ آنجا هم دلشان پر است ، یک بار از ارک نوشته اند و ۳ میلیون تومان ناقابل جریمه شده اند و حالا از کلمه ی ارک می ترسند !! یک ساعتی آنجا می نشینم و یک لوح تقدیر به من می دهند که مدتی بود آنجا خاک خورده بود !! از طرف سازمان فرهنگی و هنری شهرداری !!! چه همدلی غریبانه ای ......
- ۹۵/۰۵/۲۷
کل سرزمین گل و بلبلمون رو نکبت گرفته
همه شاکی، همه افسرده، همه ناامید و عصبی
اونی که دلسوزه و خرده وجدانی در وجودش هست، دستش به جایی نمیرسه که کاری کنه،
و اونی که دستش میرسه کاری کنه، دلش بحال این ملت نسوخته!
یارب از ابر هدایت برسان بارانی ...