پز عالی ؛ جیب خالی !
می خوانیم که دو فرشته به لباس آدمی نزد داوود نبی آمدند دعوایی مطرح کردند ... یکی ۹۹ گوسفند داشت و طمع در تک گوسفند دیگری !!! حضرت داوود به سبب حکمتی که داشت رای به صاحب یک گوسفند داد و یهو یادش افتاد که خودش در موردی مشابه طرف ۹۹ تائی ها را داشته است و برای همین از این تنبیه ؛بمعنی واقعی کلام بیدار شد و بدرگاه خدا توبه کرد و ...
یک جای دیگری هم می خوانیم که ای مدعیانی که می گوئید ایمان آورده ایم ؛ چرا چیزی به زبان می آورید که به آن عمل نمی کنید !!؟ و جاهای دیگر تا بخواهی توپ و تشر و تا بخواهی تنبیه !! ولی نشانه هایی از بیدار شدن نیست که نیست !!
تیم شیطان بزرگ وارد گود مسابقات المپیک شده است ؛ با امکانات زیادی که در اختیار ورزشکارانش هست و صد البته به همان میزان توجه و پشتگرمی و از روز اول در حال درو کردن طلاها و نقره ها و برنزهایی هستند که در کشور خودشان کشت کرده بودند !! و تیم پرافتخار ما که علاوه بر همه ی حق کشی ها (مخصوصا در انتخابی پر سر و صدای کشتی ؛ که آبروی سردمداران کشتی را بباد داد !!! ) و اجحاف ها و حق خوری ها (در زمینه ی تقسیم امکانات و پهلوان پنبه پروری ها و ... !!! ) در حالیکه معنویت خاصی به آن داده شده بود راهی المپیک شد تا بعد از عبور از یک اقیانوس آب تازه بگویند : « ما تا همینجا هم که آمده ایم از سرمان زیادی بود !! » ، آیا نمی شد همین حرف را این طرف اقیانوس بزنند و اینهمه دبدبه و کبکبه بار کاروان نکنند و هزینه ی اعزام مفتخورهای اضافی را بدهند به یکی از فدراسیون ها تا ورزشکاران با یک نیزه ی استاندارد به نوبت تمرین نکنند و چشم به امکانات کشورهای دیگر نباشند !!
ریخت و پاش در فرهنگ ما چنان نهادینه شده است که به همه ی جای افکار و پندار و رفتار ما راه پیدا کرده است ... انگار همه ی طلاهای جهان منتظر ما هستند ، با خیال راحت پشت سر ورزشکاران خودمان دری وری می گوئیم و بعد نگاهمان روی همان چند مدالی که به آنها دلمان خوش بود خشک می شود ، وقتی می بینیم که آنها را کسانی بردند که زحمت کشیده اند و آن وقت از آنجا مانده و از اینجا رانده می شویم !! یاد شعری از شهریار افتادم که خطاب به اینیشتین گفته بود « مگر یک مادر از دل وای فرزندم نخواهد گفت ... » وقتی جلوی چشم همه حق کشتی گیری را خوردند تا از دست یابی به مدال محروم شود و افرادی که خودشان دوست دارند صاحب کلکسیون مدال شوند و .... باید به این طرف داستان هم فکر می کردند که ققنوس افسانه ای شان ، با ذلت تمام تن به شکست خواهد داد و پهلوان افسانه ای شهر ری این بار وسط تشک چنان خاکستر خواهد شد که دیگر امیدی به برآمدن ققنوسی از آن نباشد !!! همان بلایی که سر خود رسول خادم آمد و مانند گنجشکی اسیر دستان کشتی گیر کوبایی شد و مانند رخت چرکی که به آب و سنگ کوبیده می شود ؛ حریف کوبایی آنقدر او را چلاند که با تمام شدن وقت کشتی به نشانه ی رضایتمندی و شکر از پایان وقت بازی تشک را بوسید و کنار رفت !!!
آقای مجری درِپیتی با آن کارشناس احمق ؛ کجائید تا غیرتی که در لیلا رجبی سراغ می گرفتید را در کشتی سراغ بگیرید !؟ امروز یک مجری آمده بود و دو ساعت داشت ماله کشی می کرد نتایج بدست آمده در کشتی را و شکست ها را با شکست های قهرمانان دیگر توجیه می کرد ولی نمی دانم چرا گفت بی خوابی و بی غیرتی لیلا رجبی دلیل شکست اش بود !! و چرا گفت شکست سوریان بدلیل افت انرژی و وزن کم کردن و ... بود !!! و چرا نگفت اگر جای قهرمانان عوض می شود پس چرا جای کشورهای مدال گیر عوض نمی شود !؟!؟ شاید جای قهرمان عوض بشود ولی آمریکا همچنان در صدر جدول است و چین پشت سرش و ...
با این حال باز دم وزنه بردارها گرم ... همان جملاتی که رستمی بعد از گرفتن طلا گفت برای هفت پشت سرافکندگی وزارت ورزش و ریزه خوارهای سفره اش کافی بود !! حرف های معنی دار لیلا رجبی هم کم حرفهایی نبودند !!
این روزها کارهای زیادی می کنیم ولی بیشتر ورزشی حرص می خوریم !! دیشب تا ساعت ۳ شب ، بازی تنیس تماشا می کردم و دومین ورزشکار از کشتی که سوم شد !!
- ۹۵/۰۵/۲۵