من کی هستم ؟
چند روز پیش داشتم بطرف اتاقم در ساختمان اداری می آمدم که یکی از کارگران هم شانه من شد ؛ آدم آرام و سربراهی می باشد و برای اینکه در این همراهی از نوع چند قدم ، باب حرفی باز شده باشد ، پرسیدم : " مدرک تحصیلی ات چیه ؟ "
جواب داد : " لیسانس دارم و دارم ادامه می دهم و ارشد می خوانم !! " برای ارشد خواندنش تعجب کردم ولی از شنیدن اینکه یک کارگر ؛ حتی از نوع خدماتی درجه 3 ، مدرک لیسانس دارد ، این روزها ، نباید زیاد تعجب کرد ... روزی که ما وارد این کارخانه شدیم ، کسانی که 5کلاس سواد داشتند مسئول کارگاه بودند و دارندگان مدرک سیکل ، در پست رئیس کارگاه جاخوش کرده بودند !!!
یادم هست که با ورود ما به کارخانه ، در شرکت ریخته گری که آن زمان جزو ماشین سازی بود و تفکیک نشده بود ؛ میانگین سواد شرکت به پنجم ارتقاء یافته بود !!! یعنی باافزوده شدن 100 نفر دیپلم ، سطح سواد آنهمه بالا آمده بود ... چند سال پیش باز در یکی از نمودارها دیدم که سطح سواد شرکت مابین فوق دیپلم و لیسانس است ؛ آنهم متمایل به لیسانس !!!! البته این امر نشان دهنده بالا رفتن سطح سواد و فرهنگ و شعور کارخانه نیست ؛ چرا که نفر دوم کارخانه فوق دیپلم دارد و پائین ترین سطوح کارگری ، آنهم از نوع خیلی سخت و بدنی اش ، که کارگران کارگاه تهیه مذاب می باشد ، با بیشترین تعداد کارگران دارای مدرک لیسانس !!!
خلاصه اینکه با این سوال و جواب او را همراه خودم کرده و به اتاقم آوردم ... خدای نکرده فکر نکنید که کار داشت و کارش زمین مانده بود ، چند ماه است که خیلی ها برای قدم زنی به کارخانه می آیند و هر روز یک کمبودی هست و خیلی از کارگاهها تعطیل هستند ... البته یاد جمله معروف روز عاشورا افتادم که امام گفت : " اگر با مرگ من دین جدم برپا می ماند ، پس ای شمشیرها مرا دریابید !! " این روزها با آنچه ما می بینیم و آنچه در تی وی می شنویم باید بگوئیم " اگر تورم با بسته شدن کارخانه ها کنترل می شود و اقتصاد شکوفا می شود ، ای چرخهای صنعت متوقف شوید !! "
هنوز اصل مطلب را ننوشته ، دو فقره توی پارانتز رد کرده ام ... من اگر مدیر گمرکات بودم ، همچنانکه در حمایت از گردشگری و توریسم حرف می زدم ؛ تخت جمشید را زیر سبیلی رد می کردم آن ور مرزها !!!
خلاصه اینکه وقتی پرس و جو کردم ، متوجه شدم که مدرک لیسانس و فوق لیسانس اش از نوع کشکی می باشد ، از همان مدرک های اصل که دانشگاههای درپیتی و قلابی صادر می کنند ... در سریال در حاشیه ، مهران مدیری به دکتراهای فیلیپینی گیر داده بود تا گند مهندسان داخلی درنیاید ولی دکترها زود بهشان برخورده بود و نگذاشتند سریال ادامه پیدا بکند !!! امروزه مهندسان داخلی ، حتی از نوع ارشدش ، آنقدر بیسواد هستند که تعریف گل کاری هایشان برای خیلی ها شاید دور از باور و تصور باشد !!! دانشگاه ... ، بنر زده است ؛ در چهارگوشه ی شهر !! و تبلیغ می کند " با یکصدهزار تومان در ماه و بدون حضور در دانشگاه ، مدرک بگیرید !! "
طبق معمول شکایت هم داشت از کار زمانه و بیدادهایی که بر آنها رفته است و پیدا کردن شغل مناسب و نداشتن پارتی و ... ( این فرد راننده لیفت تراک می باشد)، البته به آنها گوشزد کرده اند که حرف از داشتن مدرک بالاتر از دیپلم بزنند ، تمدید قرار داد نشده و اخراج خواهند شد ... ( اینهم خودش گفت و گناه من فقط باندازه ی سر تکان دادن می باشد ! )
گفتم : " فکر کن من مدیرعامل یک شرکت موفق هستم ... پارتی بازی هم نمی خواهم بکنم ... دنبال آدم باسواد و کاربلد می گردم که برایم کار بکند و حقوق خوبی هم خواهم داد !! " یک برگ کاغذ A5 بطرفش هل دادم و گفتم : " رزومه ی خودت را برایم بنویس ! " گفت : " رزومه چیه ؟ " گفتم : " برای یک تحصیل کرده در حد فوق لیسانس بعید است نداند ولی من بحساب مبارزه با فرهنگ غربی می گذارم ... چهار خط بنویس که کی هستی و چی هستی ، تا من بر اساس آن تو را استخدام بکنم !! "
کاغذ را جلوی صورتم گرفته و یک کتاب توی صورتش گفتنی گفتم ، شدید !!! بعد از او خواستم برود و چهار تا چیز یاد بگیرد در اندازه ی مدرکی که دارد و گفتم : " مدرک تو مثل دماغ پینوکیو می باشد !! به هیچ عضوی از تو نمی خورد !! و ... " یک دانلودی هم از اینترنت گرفتم که یک مقاله در مورد رزومه نویسی بود و دادم تا برود مطالعه بکند و یک صفحه برایم از خودش بنویسد ...
دو روز بعد آمد و یک برگ کاغذ در دست داشت ... صد رحمت به بار اول که ناشیانه نوشته بود ؛ این بار فکر کرده بود و گل های قبلی را به چمن آراسته بود !! زیر لبی یک نفرین اساسی به وزرای معمولی و عالی (!) آموزش و پرورش دادم که شامل چهار نسل می شد ، از زمان فعلی تا سه وزیر قبلی !!! بعد نشستم و دو ساعت تمام به او یاد دادم که برای چه کاری چه نوع رزومه ای باید بنویسد ، به من چه ربطی دارد که شوهر خواهرش چکاره است !! یا افراد تحت تکفلش چه کسانی هستند و ... !!!! یعنی سرم سوت کشید اساسی ...
دوباره قرار شد برود و بخاطر ارواح عمه هایش هم که شده است ، خودش را روی کاغذ پیاده بکند و بیاورد ... دیروز مرا دیده و اشاره ای کرد و گفت : " نوشته ام ... در اولین فرصت خواهم آورد !! " با خودم فکر کردم اگر پارتی بازی نبود ، چه درصدی از این ادارات و کارخانجات باید خالی می ماند !!!!
- ۹۵/۰۵/۲۰
تازه خبرنداری نفرسوم کارخانه هم که بشه حضرت آقا برادر نفر دوم ... مدرک معادل فوق دیپلم داره اونم از نوع معادلسازی خانه کارگر......