به جای خود ...
شیپور را همه می شناسند و وسیله ی خوبی است !! تقریبا از ابتدا با بشر بوده و از قرار معلوم تا آخر هم خواهد بود و تکلیف جهان را شیپورزنی بنام اسرافیل روشن خواهد کرد و بنوعی چراغ حیات را خاموش خواهد کرد !!
بقدری این شیپور پرصدا ، بی صدا در همه ی جا حضور داشته که با شنیدن نام آن می شود یک عالمه فیلم را بخاطر آورد ... مخصوصا فیلم های مربوط به جنگ های قدیمی و شیپورچی هایی که نوع آرایش نظامی را اعلام می کردند ... پیشروی !! عقب نشینی !! و ... و صدالبته خیلی مهم است که شیپور دست چه کسی باشد و شیپورچی باید آدم مطمئنی باشد و دم دست آقای فرمانده !! چون اگر شیپورچی خیانت بکند و یا با دشمن در یک کاسه ترید کرده باشد (!!) اوضاع خیلی سخت می شود و ورقی که یک شیپورچی می تواند برگرداند را شاید یک لشکر نتواند !!!
از اینجا می تواند نتیجه گرفت که چرا در یک کودتا و حرکت سیاسی و ... قبل از کاخ ریاست جمهوری باید سراغ صدا و سیما رفت !! و بی دلیل نیست که امروزه یک عالمه شبکه ماهواره ای از نوع شیپور در گوش مردم انواعی از خبرهای آرایش دهنده زندگی و بهم زننده ی آرایش زندگی را فریاد می کنند !!
اوضاع زندگی بدلیل روال منطقی و پیش فرض هایی که برای آن از قبل تعریف شده است رو به بی نظمی می باشد و این بی نظمی بدلیل تاثیرات نیروهای مختلف در همه ی جهات می باشد و رفته رفته اوج می گیرد تا جائیکه بی نظمی به حد اعلی خود برسد و کوچکترین کورسوی امید از بین برود ، در آن حالت فرصت زندگی به پایان خواهد رسید و اسرافیل بر شیپور خود خواهد دمید ، آنهم دمیدنی !! با دستور " به جای خود " این شیپور ناگهان ژنِ " به جای خود " که تابع هیچ ملیت و نژاد و پرچمی نیست (!) فعال خواهد شد و صاحب خود را ریستارت خواهد کرد !!! فرقی نمی کند آدمی باشد یا حیوان ؛ کوه باشد یا دریا ؛ خورشید باشد یا ماه ... هرکس که بواسطه ی سرفصل زندگی مجوز موجودیت گرفته است را شامل خواهد شد و بناگاه همه چیز در گردشی دیوارنه وار بحرکت خواهد آمد ؛ بلندی ها پست خواهند شد و پستی ها اوج خواهند گرفت و در این حرکت سریع و بزرگ ، پرونده ی زندگی بسته خواهد شد !!
مطمئنا در آن لحظه کسی از این دستور " به جای خود " سودی نخواهد برد ... مگر کسانی که در زمان زندگی اندوخته اش را اندوخته و قبای عافیت اش را دوخته بوده باشد !! برای همین خیلی خوب است که انسان این تمرین سخت را ، هرازگاهی ، در زندگی روزمره ی خود عملی نماید و به زندگی خود و بی نظمی های حاکم بر آن دستور " به جای خود " بدهد !!
البته تحقق این خواسته بسیار سخت است و همیشه از جای خود دررفتن راحت تر است از به جای خود برگشتن !! ارزوها و هوس ها و انواعی از کشش های روحی و روانی و مسائل اجتماعی انسان را به حرکتی وامیدارند که هر لحظه احتمال کجی و انحراف در آنها هست و شاید زمانی که " به جای خود " داده می شود ؛ خود مجبور باشد از صندلی شهرداری بلند شده و سریعا خودش را به نزدیکترین سطل آشغال شهرداری برساند !! و طبیعتا چنین اتفاقی نخواهد افتاد مگر اینکه دستور " به جای خود " از بالاترین و قدرتمندترین جایگاه صادر شده باشد !!!
شاید لازم باشد در آغاز هر حرکتی این حساسیت در انسان وجود داشته باشد تا در انتخاب راه زندگی و اهداف کوتاه و بلندش ، بعنوان تلنگری مهم ، " به جای خود " را فراموش نکند ...
- ۹۵/۰۵/۱۴